آفتابدرحجاب
#آفتاب_در_حجاب
#قسمت_اول
✍پرتو دوم:
🌱سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه ی وجود گذاشتی، ای نفر ششم پنج تن!
💠 بیش از هر کس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید:
🌕 پدر جان! پدر جان! خدا یک خواهر به من داده است!
🔷 زهرای مرضیه گفت:
🌱علی جان! اسم دخترمان را چه بگذاریم؟
🔷 حضرت مرتضی پاسخ داد:
🟣 نام گذاری فرزندانمان شایسته ی پدر شماست. من سبقت نمی گیرم از پیامبر در نام گذاری این دختر.
💠 پیامبر در سفر بود. وقتی که بازگشت، یک راست به خانه ی زهرا وارد شد. حتی پیش از ستردن گرد و غبار سفر از دست و پا و صورت و سر.
🔷 پدر و مادرت گفتند که برای نام گذاری عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
🔷 پیامبر تو را چون جان شیرین در آغوش فشرد، بر گوشه لب های خندانت بوسه زد و گفت:
❄️ نام گذاری این عزیز، کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او می مانم.
💠 بلافاصله جبرئیل آمد و در حالی که اشک در چشم هایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینب پدر! ای درخت زیبای معطر!
🔷 پیامبر از جبرئیل سؤال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟ جبرئیل عرضه داشت:
🌱همه عمر در اندوه این دختر می گریم که در همه ی عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.
🔷 پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم بغض کردی و لب برچیدی.
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
#قسمت_اول
✍پرتو دوم:
🌱سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه ی وجود گذاشتی، ای نفر ششم پنج تن!
💠 بیش از هر کس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید:
🌕 پدر جان! پدر جان! خدا یک خواهر به من داده است!
🔷 زهرای مرضیه گفت:
🌱علی جان! اسم دخترمان را چه بگذاریم؟
🔷 حضرت مرتضی پاسخ داد:
🟣 نام گذاری فرزندانمان شایسته ی پدر شماست. من سبقت نمی گیرم از پیامبر در نام گذاری این دختر.
💠 پیامبر در سفر بود. وقتی که بازگشت، یک راست به خانه ی زهرا وارد شد. حتی پیش از ستردن گرد و غبار سفر از دست و پا و صورت و سر.
🔷 پدر و مادرت گفتند که برای نام گذاری عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
🔷 پیامبر تو را چون جان شیرین در آغوش فشرد، بر گوشه لب های خندانت بوسه زد و گفت:
❄️ نام گذاری این عزیز، کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او می مانم.
💠 بلافاصله جبرئیل آمد و در حالی که اشک در چشم هایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینب پدر! ای درخت زیبای معطر!
🔷 پیامبر از جبرئیل سؤال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟ جبرئیل عرضه داشت:
🌱همه عمر در اندوه این دختر می گریم که در همه ی عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.
🔷 پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم بغض کردی و لب برچیدی.
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
- ۳.۸k
- ۰۳ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط