شعر گلو وَنَژَه مَده
.
hasanmokhtari.ir
.
من طلای سرخ دشت قایناتم زعفرانم
گوهر شبتاب دست قایناتم زعفرانم
بر شما از زعفرو از کاشت ورگُم قصه ی
از گُلو از داشت از برداشت وَرگُم قصه ی
اَول جوزا ردیفی وَامبندون پیاز
از پیازُ و ماه عقرب نیش زَنَ گل های ناز
رو پیاز وُ رَبَاید بَا جُفت گُومَلَه کَشَن
بعد از او وَر ششَ اُو دَند رُوییر رَندَه کَشن
رو پیازو رَ اگر پر کنند از انبار گُو
ای زمی برمده قُپَّه قُبَّه گل رو یَه دشُو
فصل آبان که مشه فصل تلاش بزگرو
دستون خرد و كلو هم رنگ بر گون زعفرو
روی دست پینه بسته پر شیار همچو خید
پر ترقَّش دست و پایهَ زخمیه بس خَشَه چید
زحمتُو از بَزگرونَ، رَحَتی از بَادَرُو
زعفرو پر زحمتَ نُو دَرَد بر تَجرو
از خروسخون سحر تا روز ورومد گل زنُو
شال همت ور کمر بسته بری زعفرو
گل بچین و گل بچین و گل بچین و گل بچین
ور سر و دستون هر کس گل ببین و گل ببین
زعفرونم زعفرونم زعفرونم زعفرو
حاصل مهر و آبونم زعفرونم زعفرو
شال گل رَمُگذرَند یَگ شَو که وَنَژَه یَدِه
ورنه کَلّک مشده از ریشه وَانَالَه يَده
زعفرور مِنجی مُکُنَند لای انگَشتون خُو
یَا بِرَی سر ریشه قیچی مُکُنَند منجُون خُو
با نخون قرقره وا هم مبندند منجیو
دسته دسته خش شده در تین منند حجیو
از نُماشُم تَا چِراغو همسایَو بَر هَم مِشن
شال گل تا وا مشه هدور او سر جم مشن
یارمی خونه نوا دلدار ميخونه نوا
از درون هر خونه تا آتشون سر صدا
زعفرونم زعفرونم زعفرونم زعفرو
حاصل مهر و آبونم زعفرونم زعفرو
هر که را بینی سرانگشتو حنا بندون گل
گل مگن گل مشنون وامکنن دستون گل
زعفرونو رَ هَه روی سَفتَقُوتُو مُگذرَن
سَفتَقُوتُورَ هَتُو خونَون پیشُو مُگذرَن
سَفتَقُوتُونِ که بَا متخال سفید روکش شُده
زعفرونون که در سَایَه ی خُو نَو خُش شُده
عطر و بویش موندگار موندگار زعفرو
توی گُومجریّ و صندوق بی قرار زعفرو
قرض هفتاد ساله ر از زعفرون هفت ساله ده
ای مثل از او قدیمونه بیا نخ گاله ده
من نگین سرخ ایران قایناتم #قاینات
پایتخت #زعفران باثباتم قاینات
از زبون گل بگو «مختاری» هردم قصه ای
عمر ما کوتاهه چون گل بِر چِه خُ دل بسته ای
#شعر محلی #قاینی به نام گلو وَنَژَه مَده از #کتاب #قاین_پایتخت_زعفران - #شاعر حسن مختاری
1382/11/17
hasanmokhtari.ir
.
من طلای سرخ دشت قایناتم زعفرانم
گوهر شبتاب دست قایناتم زعفرانم
بر شما از زعفرو از کاشت ورگُم قصه ی
از گُلو از داشت از برداشت وَرگُم قصه ی
اَول جوزا ردیفی وَامبندون پیاز
از پیازُ و ماه عقرب نیش زَنَ گل های ناز
رو پیاز وُ رَبَاید بَا جُفت گُومَلَه کَشَن
بعد از او وَر ششَ اُو دَند رُوییر رَندَه کَشن
رو پیازو رَ اگر پر کنند از انبار گُو
ای زمی برمده قُپَّه قُبَّه گل رو یَه دشُو
فصل آبان که مشه فصل تلاش بزگرو
دستون خرد و كلو هم رنگ بر گون زعفرو
روی دست پینه بسته پر شیار همچو خید
پر ترقَّش دست و پایهَ زخمیه بس خَشَه چید
زحمتُو از بَزگرونَ، رَحَتی از بَادَرُو
زعفرو پر زحمتَ نُو دَرَد بر تَجرو
از خروسخون سحر تا روز ورومد گل زنُو
شال همت ور کمر بسته بری زعفرو
گل بچین و گل بچین و گل بچین و گل بچین
ور سر و دستون هر کس گل ببین و گل ببین
زعفرونم زعفرونم زعفرونم زعفرو
حاصل مهر و آبونم زعفرونم زعفرو
شال گل رَمُگذرَند یَگ شَو که وَنَژَه یَدِه
ورنه کَلّک مشده از ریشه وَانَالَه يَده
زعفرور مِنجی مُکُنَند لای انگَشتون خُو
یَا بِرَی سر ریشه قیچی مُکُنَند منجُون خُو
با نخون قرقره وا هم مبندند منجیو
دسته دسته خش شده در تین منند حجیو
از نُماشُم تَا چِراغو همسایَو بَر هَم مِشن
شال گل تا وا مشه هدور او سر جم مشن
یارمی خونه نوا دلدار ميخونه نوا
از درون هر خونه تا آتشون سر صدا
زعفرونم زعفرونم زعفرونم زعفرو
حاصل مهر و آبونم زعفرونم زعفرو
هر که را بینی سرانگشتو حنا بندون گل
گل مگن گل مشنون وامکنن دستون گل
زعفرونو رَ هَه روی سَفتَقُوتُو مُگذرَن
سَفتَقُوتُورَ هَتُو خونَون پیشُو مُگذرَن
سَفتَقُوتُونِ که بَا متخال سفید روکش شُده
زعفرونون که در سَایَه ی خُو نَو خُش شُده
عطر و بویش موندگار موندگار زعفرو
توی گُومجریّ و صندوق بی قرار زعفرو
قرض هفتاد ساله ر از زعفرون هفت ساله ده
ای مثل از او قدیمونه بیا نخ گاله ده
من نگین سرخ ایران قایناتم #قاینات
پایتخت #زعفران باثباتم قاینات
از زبون گل بگو «مختاری» هردم قصه ای
عمر ما کوتاهه چون گل بِر چِه خُ دل بسته ای
#شعر محلی #قاینی به نام گلو وَنَژَه مَده از #کتاب #قاین_پایتخت_زعفران - #شاعر حسن مختاری
1382/11/17
۳.۸k
۲۴ مهر ۱۴۰۱