دختر چشم بلوری
#دختر_چشم_بلوری
Part 1
ویو دان بی
صبح از خواب بیدار شدم و از رختخواب اومدم پایین و به سمت دستشویی رفتم صورتمو شستم چشمام باز شد چشمای بلوریم که میدیدم حس خوبی میگرفتم سریع لباسام رو پوشیدم چون دیرم شده بود سریع یک لیوان نسکافه خوردم سریع رفتم جلو در سوار تاکسی شدم و رسیدم مدرسه سریع رفتم از طبقه بالا و در زدم وارد کلاس شدم
&دان بی این چه وقت اومدن
+استاد ببخشید دیرشد
&اشکال نداره بشین سرجات ولی تکرار نشه
+چشم
رفتم نشستم سرجام پیش یک پسری به اسم جی هو میشینم طی درس معلم نگاه های سنگین رو خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم زل زده بهم نمیدونم چرا ولی ترسیدم اما برگشت سمت معلم
زینگ زینگ[صدای زنگ]
داشتم وسایل جمع می کردم که یهو دیدم داره کمکم میکنه
+مرسی
_خواهش میکنم
+جی هو چرا انقدر با من خوبی
_....
ادامه دارد....
Part 1
ویو دان بی
صبح از خواب بیدار شدم و از رختخواب اومدم پایین و به سمت دستشویی رفتم صورتمو شستم چشمام باز شد چشمای بلوریم که میدیدم حس خوبی میگرفتم سریع لباسام رو پوشیدم چون دیرم شده بود سریع یک لیوان نسکافه خوردم سریع رفتم جلو در سوار تاکسی شدم و رسیدم مدرسه سریع رفتم از طبقه بالا و در زدم وارد کلاس شدم
&دان بی این چه وقت اومدن
+استاد ببخشید دیرشد
&اشکال نداره بشین سرجات ولی تکرار نشه
+چشم
رفتم نشستم سرجام پیش یک پسری به اسم جی هو میشینم طی درس معلم نگاه های سنگین رو خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم زل زده بهم نمیدونم چرا ولی ترسیدم اما برگشت سمت معلم
زینگ زینگ[صدای زنگ]
داشتم وسایل جمع می کردم که یهو دیدم داره کمکم میکنه
+مرسی
_خواهش میکنم
+جی هو چرا انقدر با من خوبی
_....
ادامه دارد....
۴۰۳
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.