ادامه
ادامه...
_هانا گم میشی میای خونه وگرنه همین خونه رو رو سرت آتیش میزنم
*هووووو با خونه من چیکار داری گمشو برو خونه خودتو آتیش بزن
_ببند فکو
*ببینم بهروزه میشناسی ارژنگو
_اون بزن زنگو بود احمقققق انقدر فیلم ایرانی نبین
*دوس دارم
(خب بریم داستان رو جدی کنیم)
_هانا گم میشی میای خونه
+نمیام
_بابا کصکش(ببخشید واقعاً شرمنده واقعاً شرمنده ولی تو فیک تهیونگ فحش هاش خیلی بد تر از اینه.. چون تهیونگ مثلاً هانا رو دوسش نداره فحش هاش خیلی خیلی خیلی بد تره) من به خاطر تو الدنگ ثدامو دخترونه کردم به مادری که تا حالا دروغ نگفتم دروغ گفتم گوسالههه
+یک سر من داد نکش دو فحش نده چون من بیشترشو بلدم. سه به من چه میخواستی واقعیتو بگی. چهار باعث و بانی تمام این مشکلات.. تویی نه ما
_هه
از موهاش گرفتم پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم
*من از جمعتون مرخص میشم
+چه غلطی داری میکنی؟!
_یا با من میای خونه... یا همین جا میکنمت
+چی؟! هه یونگی از روم بلند شو
_انتخاب با خودته.. رفتن یا کردن
هانا اینو خوب میدونی که هر کاری که بخوام رو همل میکنم و به حرف کسی گوش نمیدم.. من حتی اون زمانی که تو دادگستری کار سرباز بودم به حرف رئیسم گوش نمیکردم..
پس اینو میدونی که عملش میکنم.. خونه یا کردن؟!
+از روم بلند شو میخوام وسایلمو جمع کنم
از روش بلند شدم وسایلشو جمع کرد و به سمت در رفتیم و از جک خدافظی کردیم
10 مین بعد
رسیدیم خونه چمدونشو گرفتم و گزاشتم تو اتاق هانا هم رفت تو اتاقش
همه خواب بودن منم رفتم رو تخت لارا رو تخت خواب بود آروم پتو رو کنار زدم و پشت بهش خوابیدم
فردا صبح.
راوی ویو
یونگی از خواب بیدار شد یونها و سوهو اومده بودن پایین برای صبحانه ستعت تقریباً هشت بود یونگی به سمت اتاق هانا رفت تا هانا رو هم بیدار کنه ولی وقتی در اتاق رو باز کرد با اتاق خالی مواجه شد و یه کاغذ روی میز
+نمیتونی منو مجبور به انجام کاری بکنی پسر خاله...من هنوز هم معتقدم که بی دلیل اینکار رو انجام دادی...آره من تو نگاه اول از مایکل خوشم اومد اون هر چی باشه بهتر از تو و اون اخلاق گندته(لیاقت نداری)
_شیبالللللللللل
/چیشده؟!
_رفته.
@وای..ـننوشته کجا؟!
به نامه نگاه کرد
+رفتم یه جایی که حتی نمیتونی فکرشم بکنی پس دنبالم نگرد مین..
یونها ویو
آماده شدیم رفتیم دانشگاه یونگی هم قرار بود تو این مدت دنبال هانا بگرده
به دانشگاه رسیدیم و واردش شدیم که قیافه آشنایی دیدم که.. بله هانا خانوم
@هاناست؟!
/آره
به سمتش رفتیم
/به به هانا خانوم... پسر خالتو دق میدی میای اینجا؟!
+خواهش میکنم نگین منو دیدین
/دیوونه شدی؟!
+یونها خواهش میکنم من نمیخوام برم پیشش
/ باسه
بچه ها الان برقمون میره ببخشید
_هانا گم میشی میای خونه وگرنه همین خونه رو رو سرت آتیش میزنم
*هووووو با خونه من چیکار داری گمشو برو خونه خودتو آتیش بزن
_ببند فکو
*ببینم بهروزه میشناسی ارژنگو
_اون بزن زنگو بود احمقققق انقدر فیلم ایرانی نبین
*دوس دارم
(خب بریم داستان رو جدی کنیم)
_هانا گم میشی میای خونه
+نمیام
_بابا کصکش(ببخشید واقعاً شرمنده واقعاً شرمنده ولی تو فیک تهیونگ فحش هاش خیلی بد تر از اینه.. چون تهیونگ مثلاً هانا رو دوسش نداره فحش هاش خیلی خیلی خیلی بد تره) من به خاطر تو الدنگ ثدامو دخترونه کردم به مادری که تا حالا دروغ نگفتم دروغ گفتم گوسالههه
+یک سر من داد نکش دو فحش نده چون من بیشترشو بلدم. سه به من چه میخواستی واقعیتو بگی. چهار باعث و بانی تمام این مشکلات.. تویی نه ما
_هه
از موهاش گرفتم پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم
*من از جمعتون مرخص میشم
+چه غلطی داری میکنی؟!
_یا با من میای خونه... یا همین جا میکنمت
+چی؟! هه یونگی از روم بلند شو
_انتخاب با خودته.. رفتن یا کردن
هانا اینو خوب میدونی که هر کاری که بخوام رو همل میکنم و به حرف کسی گوش نمیدم.. من حتی اون زمانی که تو دادگستری کار سرباز بودم به حرف رئیسم گوش نمیکردم..
پس اینو میدونی که عملش میکنم.. خونه یا کردن؟!
+از روم بلند شو میخوام وسایلمو جمع کنم
از روش بلند شدم وسایلشو جمع کرد و به سمت در رفتیم و از جک خدافظی کردیم
10 مین بعد
رسیدیم خونه چمدونشو گرفتم و گزاشتم تو اتاق هانا هم رفت تو اتاقش
همه خواب بودن منم رفتم رو تخت لارا رو تخت خواب بود آروم پتو رو کنار زدم و پشت بهش خوابیدم
فردا صبح.
راوی ویو
یونگی از خواب بیدار شد یونها و سوهو اومده بودن پایین برای صبحانه ستعت تقریباً هشت بود یونگی به سمت اتاق هانا رفت تا هانا رو هم بیدار کنه ولی وقتی در اتاق رو باز کرد با اتاق خالی مواجه شد و یه کاغذ روی میز
+نمیتونی منو مجبور به انجام کاری بکنی پسر خاله...من هنوز هم معتقدم که بی دلیل اینکار رو انجام دادی...آره من تو نگاه اول از مایکل خوشم اومد اون هر چی باشه بهتر از تو و اون اخلاق گندته(لیاقت نداری)
_شیبالللللللللل
/چیشده؟!
_رفته.
@وای..ـننوشته کجا؟!
به نامه نگاه کرد
+رفتم یه جایی که حتی نمیتونی فکرشم بکنی پس دنبالم نگرد مین..
یونها ویو
آماده شدیم رفتیم دانشگاه یونگی هم قرار بود تو این مدت دنبال هانا بگرده
به دانشگاه رسیدیم و واردش شدیم که قیافه آشنایی دیدم که.. بله هانا خانوم
@هاناست؟!
/آره
به سمتش رفتیم
/به به هانا خانوم... پسر خالتو دق میدی میای اینجا؟!
+خواهش میکنم نگین منو دیدین
/دیوونه شدی؟!
+یونها خواهش میکنم من نمیخوام برم پیشش
/ باسه
بچه ها الان برقمون میره ببخشید
- ۳.۷k
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط