مست خون ( پارت ۱ )
« ویو کوک »
بدجوری تشنم بود رفتم آشپزخونه دیدم خبری نیس
کوک: هیونگگگ
ته: بله
کوک: تشنمه بریم یه حیوونی چیزی پیدا کنیم؟ خون یخچال هم تموم شده
ته: منم تشنمه بریم
« ویو سوهی »
یکی از شبای زمستون بود، تو راه بودیم به عروسی فامیلمون تو شهر دیگه ای میریم، هوا تاریکه و مه همه جا رو گرفته از سط جنگلی درختای بلند رد میشیم ، یه دفعه ماشین وایساد پیاده میشم ببینم چیشده که میبینم ماشین تو برف گیر کرده
سوهی: اهههههه شیبا*ااااااللللللل*بلند*
مینهی: چیشد؟
سوهی: ماشین تو برف گیر کرده
مینهی: اهههههه شتتتت
سوهی: بیا بریم تو جنگل یه کلبه ای دردی چیزی پیدا کنیم توش بخوابیم
مینهی: بریم
راه میرفتیم که میخورم یه یه جسم بلند و سرد و بالا سرمو میبینم که یه آدم جلومه و رنگش پریده
سوهی: اقا میشه کمکمون کنین ما ماشینمون تو برف گیر مرده
کوک: تاحالا ندیده بودم شام با پای خودش بیاد سر سفره*تکخنده*
ته: اونم شام خوشمزه * لبخند شیطانی *
یهو چشاشون قرمز میشه و دندونای نیششون میزنه بیرون
مینهی از ترس نفس نفس میزد
سوهی: م...مینهی خوناشامن..... فرار کننن
دستشو میگیرم و شروع میکنیم به دوییدن
ته: کوک...مو فرفریه مال خودمه
کوک: اون یکیم مال خودمه
یهو پام گیره میکنه به یه چیزی میفتم مینهی میبینه افتادم پای خودشم پیچ میخوره میفته
یکیشون بالاسرم قد علم میکنه و کم کم نزدیکم میشه
کوک: راهی برا فرار نداری ، چه بوی خوشمزه ای هم میدی
کم کم نزدیکم میشه
سوهی: ن....نه لطفا بزاربن بریم *ترس*
یکی نزدیک مینهی میشه
ته: اومممم*بو میکنه* معلوم خون خوشمزه ای داری کوچولو
مینهی: ت...ت...تورو خدا بذار برم * بغض، ترس*
ته: هیششش چیزی نگو خیلی گشنمه بزار از غذام لذت ببرم
جفتمون گریمون میگیره
شروع میکنن گاز گرفتن گردن و خوردن خونمون جیغ میزنیم بعدم سیاهی
《 ویو ته 》
خون کنار دهنمو پاک میکنم
ته: چیکارشون کنیم؟
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
بدجوری تشنم بود رفتم آشپزخونه دیدم خبری نیس
کوک: هیونگگگ
ته: بله
کوک: تشنمه بریم یه حیوونی چیزی پیدا کنیم؟ خون یخچال هم تموم شده
ته: منم تشنمه بریم
« ویو سوهی »
یکی از شبای زمستون بود، تو راه بودیم به عروسی فامیلمون تو شهر دیگه ای میریم، هوا تاریکه و مه همه جا رو گرفته از سط جنگلی درختای بلند رد میشیم ، یه دفعه ماشین وایساد پیاده میشم ببینم چیشده که میبینم ماشین تو برف گیر کرده
سوهی: اهههههه شیبا*ااااااللللللل*بلند*
مینهی: چیشد؟
سوهی: ماشین تو برف گیر کرده
مینهی: اهههههه شتتتت
سوهی: بیا بریم تو جنگل یه کلبه ای دردی چیزی پیدا کنیم توش بخوابیم
مینهی: بریم
راه میرفتیم که میخورم یه یه جسم بلند و سرد و بالا سرمو میبینم که یه آدم جلومه و رنگش پریده
سوهی: اقا میشه کمکمون کنین ما ماشینمون تو برف گیر مرده
کوک: تاحالا ندیده بودم شام با پای خودش بیاد سر سفره*تکخنده*
ته: اونم شام خوشمزه * لبخند شیطانی *
یهو چشاشون قرمز میشه و دندونای نیششون میزنه بیرون
مینهی از ترس نفس نفس میزد
سوهی: م...مینهی خوناشامن..... فرار کننن
دستشو میگیرم و شروع میکنیم به دوییدن
ته: کوک...مو فرفریه مال خودمه
کوک: اون یکیم مال خودمه
یهو پام گیره میکنه به یه چیزی میفتم مینهی میبینه افتادم پای خودشم پیچ میخوره میفته
یکیشون بالاسرم قد علم میکنه و کم کم نزدیکم میشه
کوک: راهی برا فرار نداری ، چه بوی خوشمزه ای هم میدی
کم کم نزدیکم میشه
سوهی: ن....نه لطفا بزاربن بریم *ترس*
یکی نزدیک مینهی میشه
ته: اومممم*بو میکنه* معلوم خون خوشمزه ای داری کوچولو
مینهی: ت...ت...تورو خدا بذار برم * بغض، ترس*
ته: هیششش چیزی نگو خیلی گشنمه بزار از غذام لذت ببرم
جفتمون گریمون میگیره
شروع میکنن گاز گرفتن گردن و خوردن خونمون جیغ میزنیم بعدم سیاهی
《 ویو ته 》
خون کنار دهنمو پاک میکنم
ته: چیکارشون کنیم؟
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۱۱.۷k
- ۱۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط