مرا از آب گرفتیزبان مادریت را به من دادیو کاری کردی که به پاهایم عادت کنمبه دویدنبه جانکندن پشتخط پایانبه انفجار مین در زمینهای صلحزدهو به خزیدن مرگ بین پاهایم عادت کنم