آه خانوم والتر

+ آه خانوم والتر !
شاید پیش خودت فکر کنی که باز این زنیکه وراج آمد !
اما خاهشا بلند نشو ، کمی گوشت را به من قرض بده که برایت داستانی نو آورده ام
بعضی وقتا ها بیهوده نگرانم ...
مثلاً امروز !
الگت به من گفت که میخواهد عین شیرین و شیرین باشیم ...
اما مگر آن داستان قدیمی چیزی جز وابستگی احمقانه یک پسرک جاهل به دختری زیبا رو بود ؟
مگر چندی روز بیشتر به عرض کشید ؟
مگر در این چند روز چندین تن به خون نشست ؟
آه که من دگر نمیدانم معنی کلماتش چیست
کاش که برایم معنی کند گفته های بسی بی سر و ته اما شیرنش را
در همین حال من باید چه کنم ؟
چه برداشتی از این جمله کنم که میخواهد شیرین و شیرین باشیم ؟
میخواهد فقط چند روز دیگر کنارم باشد ؟
میخواهد برایش خون بریزم ؟
البته نه که اگر بخواهد این کارا نمیکنم ...
نه لبه شمشیر من همیشه تیز است !
یا میخواهد جاهل باشیم ؟
آه که من دگر حتا قصد فکر کردن هم ندارم ...
دیدگاه ها (۰)

+ بعضی وقتا ها تصاویر برایم مات میشد ...دانسته هایم بر باد م...

+ بیا در هم حل شویم معشوقه من ...

+ فاجعه این جاست خانوم والتر ...من عادت عجیبی دارم که بی شعو...

+ حدعقل صادقانه میتونم بگم فاک به قواعد انسانی ! تا جای که ع...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۳

⁨⁨⁨همیشه از خودم می‌پرسم: «تا کی این حس را خواهم داشت؟» اما ...

|| پارت اول ||   نام سناریوی:《 قلبی از سنگ 》 یک روز زمستانی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط