اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارم
اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارم
سعادتی ست تو را داشتن که من دارم!
کنار من بِنِشین و بگو چه چاره کنم؟
برای غربت تلخــی که در وطن دارم؟
بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری
برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟
مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن
چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟
به رغم دیدن آرامش تو کم نشده
ارادتــی کــه به آرامش کفن دارم
مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن
اگرچه با تو امیدی به سر زدن دارم!!
#غلامرضا_طریقی
سعادتی ست تو را داشتن که من دارم!
کنار من بِنِشین و بگو چه چاره کنم؟
برای غربت تلخــی که در وطن دارم؟
بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری
برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟
مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن
چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟
به رغم دیدن آرامش تو کم نشده
ارادتــی کــه به آرامش کفن دارم
مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن
اگرچه با تو امیدی به سر زدن دارم!!
#غلامرضا_طریقی
۸۱۷
۲۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.