باباجونم روزت نزدیکه پس کجایی
باباجونم روزت نزدیکه پس کجایی
من بابا ندارم ، راستش دارم اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی است که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش ، پدری مهربان و همسری فداکار ، عکسش را هم تراشیده اند آن رو ، با آن صورت مهربان و گونه ها ی توو رفته و موهایی که همیشه شانه زده بود .
من بابا ندارم ، نه که از اولش نداشتم ، نه که به خوابم نمی آید ،چند سال پیش خدا گیرش گرفت که امتحانمان کند ، که اشک من را ببیند و ترس و بی پناهی منو، که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد بروی لبهایم
من بابا ندارم اما راستش را بخواهید باباهای شمارا میبینم، حسرت میخورم:'(:'(
من بابا ندارم و هرسال ، روز پدر که میشود نمی دانم باید به کجا پناه ببرم ، سرم را توی کدام سوراخ فرو کنم که معلوم نشود غصه دارم ، حسودم ، که حسرت بابا های شما رو میخورم
راستی رفیق جان من آنوقت که صورت بابایت را میبوسی ، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش میرود توی لبهایت ، آن وقتی که جوری فشارت میدهد که نفست تنگ میشود ، لطفاً ، لطفاً ، لطفاً ، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان ، یک لحظه بیشتر بجای بچه هایی که بابا ندارن...
من بابا ندارم ، راستش دارم اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی است که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش ، پدری مهربان و همسری فداکار ، عکسش را هم تراشیده اند آن رو ، با آن صورت مهربان و گونه ها ی توو رفته و موهایی که همیشه شانه زده بود .
من بابا ندارم ، نه که از اولش نداشتم ، نه که به خوابم نمی آید ،چند سال پیش خدا گیرش گرفت که امتحانمان کند ، که اشک من را ببیند و ترس و بی پناهی منو، که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد بروی لبهایم
من بابا ندارم اما راستش را بخواهید باباهای شمارا میبینم، حسرت میخورم:'(:'(
من بابا ندارم و هرسال ، روز پدر که میشود نمی دانم باید به کجا پناه ببرم ، سرم را توی کدام سوراخ فرو کنم که معلوم نشود غصه دارم ، حسودم ، که حسرت بابا های شما رو میخورم
راستی رفیق جان من آنوقت که صورت بابایت را میبوسی ، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش میرود توی لبهایت ، آن وقتی که جوری فشارت میدهد که نفست تنگ میشود ، لطفاً ، لطفاً ، لطفاً ، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان ، یک لحظه بیشتر بجای بچه هایی که بابا ندارن...
۱.۱k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.