نیامدی و دوباره به خویش رو کردم

.
نیامدی و دوباره به خویش رو کردم
شبانه با لب لیوان بگو‌مگو کردم

تمام شب به کفایت شراب خوردم و بعد
اذان صبح که شد با همان وضو کردم

نخواستی به زبانم بیایی اما من
حروف نام تو را خارِ در گلو کردم

نیامدی که بدوزم به چشم‌های تو چشم
نشستم و جگر خویش را رفو کردم

نواخت عقل به گوشم کشیده‌ای که: ببین!
دو‌چشمه اشک شدم حفظ آبرو کردم

چه جای خرده بر او، اشتباه از من بود
که عقل ناقص را با تو رو‌به‌رو کردم

تو آرزوی بزرگی نمی‌توانم گفت
که با نیامدنت ترکِ آرزو کردم
دیدگاه ها (۰)

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

آسمان این روزها سردرگُمِ چشمانِ توستتابِ دلتنـگی ندارد آسمـا...

‍ هرکه ما دلدادگان را سرزنش ها می کندروز وشب این قصه را تکرا...

🔻به نظرتون موسی غنی‌نژاد فعال اصلاح طلب، سلطنت طلب و برانداز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط