می دانی از چه حرف می زنم

می دانی از چه حرف می زنم ؟

آدم دلش می خواهد خانه ای برای محبوبش باشد که آن یار دلخواه از خستگی هایش به او برگردد.

کنارش بماند ، حرف بزنند ، او را بخنداند ،
چه می دانم ، به یک دردش بخورد .

با حرف یا سکوت ، نور کوچک هم باشند .

یک‌جای دنیا را برای هم امن کنند...

به راستی چرا هر آرزوی ساده ای انقدر دور
است ...
دیدگاه ها (۶)

‏سير عاشق شدن اين شكليه :1- از گربه ها بدت مياد2- از يكی خو...

سه درس ساده‌ی مهمی که از تماشای روابط انسانی موفق اطرافم یاد...

داشتم به این فکر می کردم که فقط هم اینطوری نیست که ما از دست...

یه " دَر‌‌‌‌ رو " توی زندگی لازمه .یه کسی ، یه جایی ، ی...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

چپتر ۱۰ _ سقوط سایهسال ها از روزی که باربارا دوباره به دنیا ...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط