در خیابان زیربارش برف دستهایم را بگیر
در خیابان زیربارش برف دستهایم را بگیر
کودکی های مرا با هر قدم تصویر کن
مثل دوران دبستان دستهایم را بگیر
پا به پایم جاده را از شوق خود لبریز کن
شهر را از خود برنجان! دستهایم را بگیر
سمت آنجایی که می دانی مرا با خود ببر
دور از این چشمان حیران دستهایم را بگیر
جسم و روحم زیر برف است و تو خورشید منی
خسته ام از این زمستان دستهایم را بگیر
هرچه می گوید بگوید دادگاه زندگی
قبل افتادن به زندان دستهایم را بگیر
جرم ما این است می خواهیم با هم لحظه ای...
گفت قاضی: هی! نگهبان! دستهایش را بگیر!
کودکی های مرا با هر قدم تصویر کن
مثل دوران دبستان دستهایم را بگیر
پا به پایم جاده را از شوق خود لبریز کن
شهر را از خود برنجان! دستهایم را بگیر
سمت آنجایی که می دانی مرا با خود ببر
دور از این چشمان حیران دستهایم را بگیر
جسم و روحم زیر برف است و تو خورشید منی
خسته ام از این زمستان دستهایم را بگیر
هرچه می گوید بگوید دادگاه زندگی
قبل افتادن به زندان دستهایم را بگیر
جرم ما این است می خواهیم با هم لحظه ای...
گفت قاضی: هی! نگهبان! دستهایش را بگیر!
۱.۷k
۱۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.