آنقدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه میافتم زندگی م

آنقدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه می‌افتم! زندگی من دیگر چیزی به جز تو نیست... خود من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم... چهره‌ات تمام زندگی مرا در آینه‌ی واقعیت منعکس می‌کند و این واقعیت آن قدر عظیم است که به افسانه می‌ماند!
تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می‌کند... همه‌ی شادی‌هایم در یک لبخند تو خلاصه می‌شود و کافی است که تو قیافه ناشادی بگیری تا من همه‌ی شادی‌ها و خوشبختی‌های دنیا را در خطوط درهم فشرده‌ی آن - چهره‌ای که خدا می‌داند چقدر دوستش می‌دارم - گم کنم...
♥️
#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۲)

در زندگی هر مردی مخدری هست به نام زنزنی که دوستش دارد .....ن...

و عشق؛چقدر می‌تواند وسیع باشدکه تنها با آمدن یک نفرتمام قلبت...

تو نباشى؛ من و اين پنجره ها هم زرديمشايد آخر، سر پاييز توافق...

همین روزها اتفاقاتِ خوب خواهند افتاد درست ، وسطِ روزمرِگی ها...

آیدای کوچولوی منآن‌قدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه می...

پناهنده امبه مرزهای تنتو من همه جهان رادر پیراهن گرم توخلاصه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط