یخ زد دست انتظارم به سوی

یخ زد دست انتظارم به سوی
لمس آغوشت!
چون برگی به زمین افتاد 
التماس دستانم

و برف لگدمال کرد
سرانگشتان خواستنت را

نصیب من از بوسه ی باران 
برف بود و سرما
دیدگاه ها (۴۲)

یادم نمیکنی و ....ز یادم نمیروی

این من ناچار است به تو

ما به اهنگای جدید ۵ ثانیه وقت میدیم که خوب باشن وگرنه تِرَک ...

شاید بخشی از دوست داشتن اینه که یاد بگیری اجازه بدی که بره :...

برده ﴾۳۶ part جونگ کوک متاسف سری تکون داد و روبه خواهرش کرد:...

﴿ برده ﴾۲۶ part برای لحظه ای به سول کرم درونش فعال شد، و با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط