.
.
گرچه هر روز روزِ عشق و معنا و روزِ مولانا ست
هشتم مهرماه بزرگداشت مولانا جلال الدین محمّد بلخی خجسته و فرخنده باد:
آنکه بیباده کند جان مرا مست کجاست ؟
و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست ؟
و آنکه سوگند خورَم جز به سر ِ او نخورم
و آنکه سوگند من و توبه اَم اشکست کجاست
و آنکه جانها به سحر نعره زنانند از او
و آنکه ما را غمش از جای ببردهست کجاست
جان جانست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
غمزۀ چشم بهانهست و زان سو هوسیست
و آنکه او در پس غمزهست دل خست کجاست
پردۀ روشن دل بست و خیالات نمود
و آنکه در پرده چنین پردۀ دل بست کجاست
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنکه او مست شد از چون و چرا رَست کجاست
گرچه هر روز روزِ عشق و معنا و روزِ مولانا ست
هشتم مهرماه بزرگداشت مولانا جلال الدین محمّد بلخی خجسته و فرخنده باد:
آنکه بیباده کند جان مرا مست کجاست ؟
و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست ؟
و آنکه سوگند خورَم جز به سر ِ او نخورم
و آنکه سوگند من و توبه اَم اشکست کجاست
و آنکه جانها به سحر نعره زنانند از او
و آنکه ما را غمش از جای ببردهست کجاست
جان جانست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
غمزۀ چشم بهانهست و زان سو هوسیست
و آنکه او در پس غمزهست دل خست کجاست
پردۀ روشن دل بست و خیالات نمود
و آنکه در پرده چنین پردۀ دل بست کجاست
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنکه او مست شد از چون و چرا رَست کجاست
۱.۶k
۰۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.