عشقجنایت

#عشق_جنایت 🔪
پارت2

که یهو......

لیا:مامانمه.....

یِنا:یعنی چیکار داره......

یِنا:نکنه....نه...(با بغض)

(لیا گوشی رو جواب میده)

لیا:گوشی رو جواب دادم دیدم مامانم داد میزنه یه لحظه ترسیدم که اتفاقی میخواد بیوفته که.....

صدای تیر اومد.....

لیا:نه....نه.....مامانننننن(اخرشو با جیغ میگه)

گوشی قطع شد از شدت نلراحتیم تمام وسیله هایی که روی میز کارم بود و با جیغ ریختم زمین داشتم دیوونه میشدم نه باید اینجوری میشد که......

تصمیم گرفتم انتقام بگیرم از اونجایی که باند مافیایی کولادا آقای جونگ کوک دوست پسر یونجیه میتونم انتقامم و ازش بگیرم و تصمیم گرفتم اطلاعات و بگیرم و.......

(پایان فلش بک یک سال پیش)

یِنا:تصمیم و که گرفتیم آماده شدم راه افتادم و رسیدم به شرکت بزرگ ترین باند مافیایی کره جنوبی فکر میکنم که تصمیم سختیه ولی خوب چه کنیم باید انتقاممون رو بگیریم.....

وارد شرکت شدم و اجازه گرفتم و رفتم پیش مدیر دوم پیش جئون جونگ کوک.....
در زدم و....

یِنا:میتونم بیام؟

کوک:بیا

یِنا:سلام(با لبخند)

کوک:سریع تر کار تو بگو اگرم میخوای چرت بگی گمشو بیرون گرفتی؟

اونجا فقدر من و جئون نبودیم جیمین و تهیونگ هم بودن....
اعصبانی شدم و راه رفتم سمت میزش(کوک روی صندلی میز کارش نشسته بود)دستم و مشت کردم و محکم زدم به روی میزش....

یِنا:بلد نیستی با یه زن درست حرف بزنی؟

کوک:چه غل........ (یِنا پرید توی حرفش)

یِنا:فکر کنم بلد نیستی باید بهت یاد بدم؟

کوک:تو کی هستی که برای من خودت و گنده میکنی کوچول؟(پوز خند)

جیمین:فکر کنم یه تنبیه داریم براش نه؟

تهیونگ:خیلی دوست دارم بدن سفید شو کبود کنم(پوزخند)

هر سه نفر نزدیکم شدن که چاقو رو از جیبم درآوردم و آوردم جلو.....

کوک:تو میخوای من و بزنی با این؟

یِنا:میشه تموم کنید آقایون؟

تهیونگ:شروع کنندش تویی

یِنا:خوب پایانشم من میگم درسته؟

یِنا:الان تمومش کنید باهاتون کار واجبی دارم(چشمک میزنه)

جیمین:زود بگو کار داریم؟

یِنا:میخوام پیشتون کار کنم

جیمین:به چه دلیل؟

یِنا:فکر نکنم که با من آشنایی کاملی داشته باشید درسته؟

جیمین:اگرم داشته باشیم تو زنی و ما زن و راه نمیدیم....

یِنا:من مثل هر زنی نیستم من قیافم کیوته ولی اعصبانی بشم کسی نمیتونه من و بگیره میدونی؟(لبخند)

تهیونگ:باشه یه فرصت بهت میدیم خوبه؟

جیمین:نمدونم بهت اعتماد نداریم

یِنا:اعتماد و با پول میشه خرید درسته؟

جیمین:خیلی رو مخی

یِنا:درست صحبت کن باهام(جدی)

جیمین:اوکی از این به بعد شروع میکنی اوکی؟

یِنا:چه عالی خوبه خوب با بای(دست تکون میده و میره)

ادامه دارد:-)
دیدگاه ها (۹)

#عشق_جنایت 🔪پارت 3یِنا:از اتاق رفتم بیرون و زنگ زدم به لیا.....

اسلاید:1:عکس لباس تهیونگ2:عکس لباس کوک3:عکس لباس جیمین4:عکس ...

بفرست بره🥹🫀🫵

گوگلم وضعیت ما رو میدونه😒هعییییییییییییییییییییییییییی 🚬🫵

#عشق _ جنایت 🔪پارت27میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم ینا :...

#عشق _جنایت🔪پارت 44 میا:برو به بچه یاد بده..... جینو:اوک بای...

ریاکشن اعضا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط