در طلبت روان شدم غنچه و باغبان شدم
در طلبت روان شدم غنچه و باغبان شدم
رخ بنمای جان جان،بی تو چه بی توان شدم
روح و روان من توئی مونس و جان من توئی
وصف تو را چه گویمت ، بلبل خوش زبان شدم
سوز و گداز و آه من چنگ و نی و سه تار من
نغمه ی بی نوای من ، سوز نی شبان شدم
رشته به رشته موی تو دام بلاست کوی تو
ماه خجل ز روی تو ، آبی آسمان شدم
گر که طبیب پرسدم حال منو دوای من
کوی تو را نشان دهم ، بستر گیسوان شدم
راه به سوی تو روان باغ ز دوریت خزان
گم شده ام درون خود ، عاشق ساربان شدم #محمدغلامی #شمسابادی
#عاشقانه
رخ بنمای جان جان،بی تو چه بی توان شدم
روح و روان من توئی مونس و جان من توئی
وصف تو را چه گویمت ، بلبل خوش زبان شدم
سوز و گداز و آه من چنگ و نی و سه تار من
نغمه ی بی نوای من ، سوز نی شبان شدم
رشته به رشته موی تو دام بلاست کوی تو
ماه خجل ز روی تو ، آبی آسمان شدم
گر که طبیب پرسدم حال منو دوای من
کوی تو را نشان دهم ، بستر گیسوان شدم
راه به سوی تو روان باغ ز دوریت خزان
گم شده ام درون خود ، عاشق ساربان شدم #محمدغلامی #شمسابادی
#عاشقانه
- ۶.۴k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط