۱ ماهی شده که به یه کلبه داخل جنگل نقل مکان کردم یک زندگی
۱ ماهی شده که به یه کلبه داخل جنگل نقل مکان کردم یک زندگی آرام را تجربه میکنم بدون تکنولوژی امروز قرار بود به جنگل برم تا گونه ای از قاچ خوشمزه را بچینم لباسم را پوشیدم و حرکت کردم فاصله کمی داشتم بعد از ۱۰ دقیقه رسیدم
به سمت قارچ ها رفتم و چند تا چیدم که صدای از پشتم اومد با سرعت نور سرم را برگرداندم
یک پسر با موهایی زیبا و لباسی بلند دقیقا مثل خدایان
ا.ت:میتونم کمکتون کنم
جیهوپ :نه
ا.ت :ام من این قارچ هارو
که یهو لباهایش رو لب هایم جاگرفت با دست های زیبا ای که داشتم به سینه اش ضربه میزدم اما یک چیز مانع جدا شدنمان بود
این بود داستان من و بابات بعد از اون فهمیدیم که پدرت یکی از خدایان
حینو :وال مامان خلی خوب بود
به سمت قارچ ها رفتم و چند تا چیدم که صدای از پشتم اومد با سرعت نور سرم را برگرداندم
یک پسر با موهایی زیبا و لباسی بلند دقیقا مثل خدایان
ا.ت:میتونم کمکتون کنم
جیهوپ :نه
ا.ت :ام من این قارچ هارو
که یهو لباهایش رو لب هایم جاگرفت با دست های زیبا ای که داشتم به سینه اش ضربه میزدم اما یک چیز مانع جدا شدنمان بود
این بود داستان من و بابات بعد از اون فهمیدیم که پدرت یکی از خدایان
حینو :وال مامان خلی خوب بود
۶.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.