شاید اشتباه کردم شاید نباید از ایران میرفتم
شاید اشتباه کردم شاید نباید از ایران میرفتم
اینجا با ایران هیچ فرقی نداره
من ا.تم ۲۴ سالمه تو ایران که بودم به زور میخواستن شوهرم بدن اما من پناهنده شدم
تو کره جنوبی اوایل همه چی خوب بود یه میکاپ آرتیست موفق ام و کم کم همچی خراب شد . یکی به اسم کیم سوکجین منو دزدید به زور باهاش ازدواج کردم بعد از اینکه فهمید باردارم تنهام گذاشت تو این خونه ۲ روزی میشه که چون ویار کرده بودم منو تنبیه کرده تا غذا نخورم روی تخت نشستم که درده بدی رو احساس کردم درد شدید تر داشت میشد که جیغ در اومد و فریاد زدم:اجوما ،لیندا خواهش میکنم کمکم کنید بچم
سیاهی
(از دید جین )
اجوما بهم زنگ زد و گفت ا.ت داره جیغ میزنه و درخواست کمک میخواد گفتم توجه نکن اما گفت که یه صدای اومد
اجوما رفته بو. چک کنه که صدای جیغشو از پشت تلفن شنیدم
جین :اجوما چی شده
اجوما:ا.ت ا.ت داره ازش خون میره بیهوشه
زجین:چیی به آمبولانس زنگ بزن زود منم دارم میام
عذاب وجدان داشتم بعد اینهمه آزار و اذیت و گشنگی خودم بچمون کشتم نه جین نه ا.ت مراقب بچست
(تو بیمارستان)
دکتر:شما همسر خانم ا.ت هستید
جین:بله
دکتر :پسرم یا بچه رو باید انتخاب کنی یا مادر رو
جین:چی. دکتر:خانم ا.ت تو ماه پنجمه و به دلیل ضعیف بودن بدن اگه بچه رو به دنیا بیاریم
خانم ا.ت فوت میکنند
جین :ا.ت باز میتونه باردار بشه
دکتر :چرا که نه
جین:ا.ت
الان ۵ سال از اون جریان میگذره ما یه پسر ۳ ساله داریم جین بهم قول داده هیچوقت ترکم نکنه و روم دست بلند نکنه
اینجا با ایران هیچ فرقی نداره
من ا.تم ۲۴ سالمه تو ایران که بودم به زور میخواستن شوهرم بدن اما من پناهنده شدم
تو کره جنوبی اوایل همه چی خوب بود یه میکاپ آرتیست موفق ام و کم کم همچی خراب شد . یکی به اسم کیم سوکجین منو دزدید به زور باهاش ازدواج کردم بعد از اینکه فهمید باردارم تنهام گذاشت تو این خونه ۲ روزی میشه که چون ویار کرده بودم منو تنبیه کرده تا غذا نخورم روی تخت نشستم که درده بدی رو احساس کردم درد شدید تر داشت میشد که جیغ در اومد و فریاد زدم:اجوما ،لیندا خواهش میکنم کمکم کنید بچم
سیاهی
(از دید جین )
اجوما بهم زنگ زد و گفت ا.ت داره جیغ میزنه و درخواست کمک میخواد گفتم توجه نکن اما گفت که یه صدای اومد
اجوما رفته بو. چک کنه که صدای جیغشو از پشت تلفن شنیدم
جین :اجوما چی شده
اجوما:ا.ت ا.ت داره ازش خون میره بیهوشه
زجین:چیی به آمبولانس زنگ بزن زود منم دارم میام
عذاب وجدان داشتم بعد اینهمه آزار و اذیت و گشنگی خودم بچمون کشتم نه جین نه ا.ت مراقب بچست
(تو بیمارستان)
دکتر:شما همسر خانم ا.ت هستید
جین:بله
دکتر :پسرم یا بچه رو باید انتخاب کنی یا مادر رو
جین:چی. دکتر:خانم ا.ت تو ماه پنجمه و به دلیل ضعیف بودن بدن اگه بچه رو به دنیا بیاریم
خانم ا.ت فوت میکنند
جین :ا.ت باز میتونه باردار بشه
دکتر :چرا که نه
جین:ا.ت
الان ۵ سال از اون جریان میگذره ما یه پسر ۳ ساله داریم جین بهم قول داده هیچوقت ترکم نکنه و روم دست بلند نکنه
۸.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.