P36
ا/ت ویو:
وای دختر چت شد مگه قرار نبود فراموشش کنی بس کن بیین باعات چیکار کرد اونم فقط با یه بوسه کوچیک اه توعم دست بردار از تند زدن دیگه اونم بیرون کن از اونجا باید خالی بمونه فهمیدی بفرما با خودمم دارم حرف میزنم دیونه هم شدم
پایان ا/ت ویو
(ا/ت برگشت به سمت میز که چشمش به قرص خورد،یه دونشو برداشت و خورد و به سمت دفتر رییس رفت تا باهاش حرف بزنه،به میز منشی رسید میخواست حرف بزنه که منشی گفت)
منشی:اگه با رییس کار دارین ایشون رفتن فردا میان
ا/ت:مرسی گلم
(از میز دور شد و به سمت اتاقش رفت و یه نگاه به برنامش کرد و دو روز دیگه به مناسب ۲۰ سالگی شرکت جشن داشتن ولی برای امروز کاری نداشت پس تصمیم گرفت بره خونه،از اسانسو پیاده شد اما دید کای داره با یکی حرف میزنه بیشتر دقت کرد اما معلوم نبود کیه چون پشتش بهش بود رفت جلو و یه چیزیو شنید)
کای: خلاصه همه اینا الکی بود
(اون تهیونگ بود که داشت باش حرف میزد وقتی رسید بهشون یه پوز خند رو لب تهیونگ بود)
ا/ت:درباره چی حرف میزنیم
کای:ها..ام ..درباره
(تهیونگ میپره وسط حرفش)
تهیونگ:درباره قرار گذاشتن الکیتون
(پوزخند تهیونگ پر رنگ تر میشه وقتی این حرف و میزنه)
فلش بک
(کای میاد تو شرکت و از خوش شانسیش تهیونگ همون جا بود،میره پیش تهیونگ)
کای:باید باهم حرف بزنیم
(تهیونگ یه نگاه به کای میکنه)
تهیونگ:هع فکر نمیکنم ما حرفی باهم داشته باشیم
کای:باشه اما میخواستم در باره ا/ت یه چیزی بگم حالا که نمیخوای میرم
تهیونگ:باشه بگو اما زیاد وقت ندارم
کای:ببین مقدمه چینی نمیکنم میرم سر اصل مطلب من و ا/ت باهم قرار نمیزاریم فیلم بازی کردیم
تهیونگ:چیییی
کای:یواش همه فهمیدن
تهیونگ:خب یعنی چی فیلم بازی کردیم مگه بچه بازیه
کای:بخاطر در اوردن حرص تو بود الان برای همین بهت گفتم چون دارم میبینم چقدر داره اذیت میشه
تهیونگ:پس که اینطور
کای: خلاصه همه اینا الکی بود
پایان فلش بک
ا/ت:کای فرار کن
کای:ا/ت اروم باش تهیونگ یه کاری کن
(ا/ت میخواد بره دنبال کای که تهیونگ دست شو میگیره)
تهیونگ:صبر کن باید باهم حرف بزنیم
ا/ت:چیزی مونده که حرف نزده باشیم
تهیونگ:اره
ا/ت:اما من الان وقت ندارم میتونی فردا باهام صحبت کنی
(دستش و از دست تهیونگ میکشه و میره دنبال کای تهیونگم از دور داد میزنه)
تهیونگ:فرار کردن هیچ فایده ای نداره
(ا/ت میشنوه اما به راهش ادامه میده،بعد از چند مین بدو بدو به کای میرسه با نفس نفس میگه)
ا/ت:صبرکن.....نفسم....بالا....بیاد....ببین.....چیکارت....میکنم
کای:خب ورزش.....خوبی.....بود.....بریم....خونه
(ا/ت یکم نفسش بهتر شده)
ا/ت:اره بریم خونه اونجا میشه قبرت
کای:راه بیوفت ماشین اونجاست
(سوار ماشین میشن میرسن خونه در رو که باز میکنن ا/ت کای و میچسبونه به در،در با شدت بسته میشه)
وای دختر چت شد مگه قرار نبود فراموشش کنی بس کن بیین باعات چیکار کرد اونم فقط با یه بوسه کوچیک اه توعم دست بردار از تند زدن دیگه اونم بیرون کن از اونجا باید خالی بمونه فهمیدی بفرما با خودمم دارم حرف میزنم دیونه هم شدم
پایان ا/ت ویو
(ا/ت برگشت به سمت میز که چشمش به قرص خورد،یه دونشو برداشت و خورد و به سمت دفتر رییس رفت تا باهاش حرف بزنه،به میز منشی رسید میخواست حرف بزنه که منشی گفت)
منشی:اگه با رییس کار دارین ایشون رفتن فردا میان
ا/ت:مرسی گلم
(از میز دور شد و به سمت اتاقش رفت و یه نگاه به برنامش کرد و دو روز دیگه به مناسب ۲۰ سالگی شرکت جشن داشتن ولی برای امروز کاری نداشت پس تصمیم گرفت بره خونه،از اسانسو پیاده شد اما دید کای داره با یکی حرف میزنه بیشتر دقت کرد اما معلوم نبود کیه چون پشتش بهش بود رفت جلو و یه چیزیو شنید)
کای: خلاصه همه اینا الکی بود
(اون تهیونگ بود که داشت باش حرف میزد وقتی رسید بهشون یه پوز خند رو لب تهیونگ بود)
ا/ت:درباره چی حرف میزنیم
کای:ها..ام ..درباره
(تهیونگ میپره وسط حرفش)
تهیونگ:درباره قرار گذاشتن الکیتون
(پوزخند تهیونگ پر رنگ تر میشه وقتی این حرف و میزنه)
فلش بک
(کای میاد تو شرکت و از خوش شانسیش تهیونگ همون جا بود،میره پیش تهیونگ)
کای:باید باهم حرف بزنیم
(تهیونگ یه نگاه به کای میکنه)
تهیونگ:هع فکر نمیکنم ما حرفی باهم داشته باشیم
کای:باشه اما میخواستم در باره ا/ت یه چیزی بگم حالا که نمیخوای میرم
تهیونگ:باشه بگو اما زیاد وقت ندارم
کای:ببین مقدمه چینی نمیکنم میرم سر اصل مطلب من و ا/ت باهم قرار نمیزاریم فیلم بازی کردیم
تهیونگ:چیییی
کای:یواش همه فهمیدن
تهیونگ:خب یعنی چی فیلم بازی کردیم مگه بچه بازیه
کای:بخاطر در اوردن حرص تو بود الان برای همین بهت گفتم چون دارم میبینم چقدر داره اذیت میشه
تهیونگ:پس که اینطور
کای: خلاصه همه اینا الکی بود
پایان فلش بک
ا/ت:کای فرار کن
کای:ا/ت اروم باش تهیونگ یه کاری کن
(ا/ت میخواد بره دنبال کای که تهیونگ دست شو میگیره)
تهیونگ:صبر کن باید باهم حرف بزنیم
ا/ت:چیزی مونده که حرف نزده باشیم
تهیونگ:اره
ا/ت:اما من الان وقت ندارم میتونی فردا باهام صحبت کنی
(دستش و از دست تهیونگ میکشه و میره دنبال کای تهیونگم از دور داد میزنه)
تهیونگ:فرار کردن هیچ فایده ای نداره
(ا/ت میشنوه اما به راهش ادامه میده،بعد از چند مین بدو بدو به کای میرسه با نفس نفس میگه)
ا/ت:صبرکن.....نفسم....بالا....بیاد....ببین.....چیکارت....میکنم
کای:خب ورزش.....خوبی.....بود.....بریم....خونه
(ا/ت یکم نفسش بهتر شده)
ا/ت:اره بریم خونه اونجا میشه قبرت
کای:راه بیوفت ماشین اونجاست
(سوار ماشین میشن میرسن خونه در رو که باز میکنن ا/ت کای و میچسبونه به در،در با شدت بسته میشه)
۴۲.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.