ران:از کجا مطمئنی بهم علاقه داره هوم؟
ران:از کجا مطمئنی بهم علاقه داره هوم؟
ریندو: میخوای برم ازش بپرسم؟
ران:نه ریندو ن.....
ریندو:(میره به سمت ا/ت)هی ا/ت،ران دوستت داره اینو میدونستی ؟گفتم ران دوستت دارههه نمیخوای به داداش بزرگم ی لطفی بکنیو بیای کنارش زندگی کنییی؟(داد که بشنوه)
ران:ریندووو دهنتو ببنددد(جلوی دهن ریندو رو میگیره و روبه ا/ت لبخند میزنه)
ریندو:(تلاش میکنه از دست ران در بره)
...................................
لعنتی ا/ت خیلی قرمز شده بود،وای اخه ریندو چیکار میکنی
ران:هوی داری چه غلطی میکنی؟
ریندو: با خودم فکر کردم شاید بخواد بدونه
ران:(دست کشیدن رو صورت)ریندوووو
ریندو:بلههه چیههه،خب کارتو راحت تر کردم دیگه مگه نه؟
ران:نه ریندو نههه الان دقیقا برعکس چیزی که فکر میکنی اتفاق افتاده،اگه دیگه نیاد سمتم چی؟
ریندو: مگه تو اونو نبو...
ران:ببند دهنتوووو
..............................
برگشتم برم پیش ا/ت که دیدم نیست،راستیتش میخواستم برم ریندو رو بکشم که دیدم داره واسه خودش گل میچینه
ران:ا/تتتتت
ا/ت:(قرمز میشه)ها؟چی؟اها سلام
...............
رفتم سمتش و درباره چیزی که ریندو گفت معذرت خواهی کردم،ولی تعجب کردم که چرا بیشتر قرمز شد....یعنی گند زدم؟
................
ران:اره خلاصه،ولی ا/ت باید بگم که...خب...خب...ریندو همچین بیراه هم نگفت..(خجالت،گونه هاش قرمز شدن)
................
یهو دیدم به جای اینکه قرمز بشه لبخند زد،چشام از شدت تعجب باز شده بودن ولی اون همچنان لبخند میزد...عجیب بود
.................
ران:ا/ت،(چونه ا/ت رو بالا گرفت و نزدیک صورتش شد)من…من…
ریندو:خب خب که منو جا میزاری ران هااا؟
ران: میشه انقد بی موقع نیای کله خر؟
ا/ت:بی موقع؟
ران: هان؟چیز نه
ریندو:(با حالت شیطانی)ارههه
ران:ریندوووو ببندددد اون دهنووو
ریندو:(شونشو میندازه بالا و با ران دست میده)اصلا هرچی،خدافظ ران،خدافظ بانو(چشمک)
ا/ت:اوهوم،خوشحال شدم خدافظ(لبخند)
ران:(دست ا/ت رو گرفت)میخوام برم تو هتللل خوابم میادددد
ا/ت:منم همینطور ران منم خوابم میاددد
.................................
بعد اینکه رفتیم هتل نزدیکای ۱۱ صبح شده بود،یکم خوابیدم و بعدش تصمیم گرفتم با ا/ت برم بیرون
.................................
ریندو: میخوای برم ازش بپرسم؟
ران:نه ریندو ن.....
ریندو:(میره به سمت ا/ت)هی ا/ت،ران دوستت داره اینو میدونستی ؟گفتم ران دوستت دارههه نمیخوای به داداش بزرگم ی لطفی بکنیو بیای کنارش زندگی کنییی؟(داد که بشنوه)
ران:ریندووو دهنتو ببنددد(جلوی دهن ریندو رو میگیره و روبه ا/ت لبخند میزنه)
ریندو:(تلاش میکنه از دست ران در بره)
...................................
لعنتی ا/ت خیلی قرمز شده بود،وای اخه ریندو چیکار میکنی
ران:هوی داری چه غلطی میکنی؟
ریندو: با خودم فکر کردم شاید بخواد بدونه
ران:(دست کشیدن رو صورت)ریندوووو
ریندو:بلههه چیههه،خب کارتو راحت تر کردم دیگه مگه نه؟
ران:نه ریندو نههه الان دقیقا برعکس چیزی که فکر میکنی اتفاق افتاده،اگه دیگه نیاد سمتم چی؟
ریندو: مگه تو اونو نبو...
ران:ببند دهنتوووو
..............................
برگشتم برم پیش ا/ت که دیدم نیست،راستیتش میخواستم برم ریندو رو بکشم که دیدم داره واسه خودش گل میچینه
ران:ا/تتتتت
ا/ت:(قرمز میشه)ها؟چی؟اها سلام
...............
رفتم سمتش و درباره چیزی که ریندو گفت معذرت خواهی کردم،ولی تعجب کردم که چرا بیشتر قرمز شد....یعنی گند زدم؟
................
ران:اره خلاصه،ولی ا/ت باید بگم که...خب...خب...ریندو همچین بیراه هم نگفت..(خجالت،گونه هاش قرمز شدن)
................
یهو دیدم به جای اینکه قرمز بشه لبخند زد،چشام از شدت تعجب باز شده بودن ولی اون همچنان لبخند میزد...عجیب بود
.................
ران:ا/ت،(چونه ا/ت رو بالا گرفت و نزدیک صورتش شد)من…من…
ریندو:خب خب که منو جا میزاری ران هااا؟
ران: میشه انقد بی موقع نیای کله خر؟
ا/ت:بی موقع؟
ران: هان؟چیز نه
ریندو:(با حالت شیطانی)ارههه
ران:ریندوووو ببندددد اون دهنووو
ریندو:(شونشو میندازه بالا و با ران دست میده)اصلا هرچی،خدافظ ران،خدافظ بانو(چشمک)
ا/ت:اوهوم،خوشحال شدم خدافظ(لبخند)
ران:(دست ا/ت رو گرفت)میخوام برم تو هتللل خوابم میادددد
ا/ت:منم همینطور ران منم خوابم میاددد
.................................
بعد اینکه رفتیم هتل نزدیکای ۱۱ صبح شده بود،یکم خوابیدم و بعدش تصمیم گرفتم با ا/ت برم بیرون
.................................
۳.۲k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.