اینم دومین پارت امشبببببببببب نظررررررررررر یادتون نرهههه
اینم دومین پارت امشبببببببببب نظررررررررررر یادتون نرههههههه
❉ستارگان عاشق❉
پارت➌➌
❅ته یون❅
آخ من اینو بکشم آخ تیکه تیکه ش کنم.شاید یه راهی وجود داشت آهااان._خانم چویی.#بله؟_من سوهو رو زدم پس منم باید مجازات تعیین کنم میخوام الان استفادش کنم#خوب اون چیه؟_این بوسه کنسل بشه.#شرمنده م این مربوط به سویونگه.سویونگ:برو ببوسش ته یون._خوب میتونم یه کاری کنم؟#چی؟_اون منو ببوسه نه من اونو.باز همه خندیدن#قبوله.حالا سریعتر.سوهو دونه های عرق رو پیشونیش بود.چن هولش داد سمتم.سویونگ:از لب سوهو.چشامو محکم بستم.برای ۳ ثانیه لباش رو لبام بود.سریع خودشو جدا کردو در رفت.چشامو باز کردم.هیومین میخواست جسیومجازات کنه.روبروی جسی واستاد.هیو:از زندگی منو سهون برو بیرون.جسی با چشمای گرد شده نگاش کرد.هیو:و قول بده من اینجا شاهد زیاد دارم.جسی:باشه قول میدم از زندگی تو و سهون برم بیرون///
✷هیومین✷
وسایلامو جمع کردم.پدرم مدام بهم زنگ میزد و من قطع میکردم.حوصله ضد حالو نداشتم،از اتاق اومدم بیرون همه با ساکاشون بیرون واستاده بودن.اتوبوسا اومدن.سوار اولی شدم.هیچ جای خالی وجود نداشت سهونم نبود.کنار یک پسر که کلاه رو صورتش بود نشستم.کلاهشو برداشت کریس بود._سلام &سلام_خواب بودی؟&راستش نه حوصله ندارم اینجارو زمانی که دارن سوار میشنو ببینم._عصاب مصاب نداریا&آره.خندیدم.قرمز شده بود.روشو اونور کرد.///
چشامو باز کردم رسیده بودیم مدرسه.لبخند زدم دلم برای اینجاا تنگ شده بود و بیشتر برای استیج.چقد این اردو خوب بود.دوباره یاد اون اتفاق افتادم.کل بدنم لرزید.رفتم سمت خوابگاه.در اتاقمو باز کردم.وااای اینجا عالیه!!!ساکمو گذاشتم کنار تختم.عروسک سهونو نوازش کردم.
جیون اومد تو._اومدی؟$آره یه کارت از کیفش دراورد.باورت میشه امشب پارتی داریم_به چه مناسبتی اونوقت؟&چه بدونم_این مدرسه زرتو زرت پارتی میگیره$همینش میچسبه//
✮ته یون✮
ساکمو میبردم سمت خوابگاه پشتم اکسو جمع بودن و داشتن میرفتن سمت خوابگاهشون.همشون دور سوهو جمع شده بودنو پچ پچ میکردن.ایییش.در اتاقمو باز کردم.سویونگ نشسته بود رو تختش._وااااای میکشمت.در اتاقو بستم،ساکمو پرت کردم پایین.کفشامو دراوردم و بدو بدو رفتم سمتش.پرید رفت روی تختش.&یااا ته یون برادرم آروم باش._گمشو حالتو میگیرم به خاطر تو نصفه شب اومدم جنگل به خاطر تو مجبور شدم سوهو رو ببوسم باز میگی آروم باش؟واسا ببینم&آخه _آخه و زهرمار&خوب اکسو میگفتن سوهو خیلی عجیب شده و سعی میکنه بهت نزدیک شه و اونا دارن بهش کمک میکنن_خو به من چه&پروفسور جان سوهو تورو میخواد دیه_خو من نمیخوامش.&کل خاکای عالم تو سرت هنوز دلت پیش بکی گیره؟_اصلا اینا چه ربطی به تو داره&پس حدسم درسته...تو هنوز...بیون...بکهیونو دوس دارییییییی._واااای خفه شو&نیوچ نمیشم_بحثو عوض نکن سویونگ باید کتکاتو بخوری.&ته یون بکهیونو دوس داره!_یاااا&کاش میگفتم بکیو رو میبوسیدی._سو..&ولی آخه تو چرا انقدر مغز فندقی ای،سوهو پولداره.پریدم رو تختو محکم گرفتمش.عقب رفت منم ولش نکردم بعد باهم خوردیم زمین///
✯هیومین✯
تو جنگل تاریک وایستاده بودم.هیچکی نبود_کسی اینجا نیس؟یه صدای ضعیفی اسممو میگفت$ه..یومین...بیا...بیا... گیج و منگ رفتم سمت صدا یه دختر ۵ ساله با موهای بهم ریخته و چشمای مشکی بود یه لباس بلند سفید تنش بود که پر خاک بود.اون دختر برام آشنا بود...اونو قبلا دیده بودم همش جیغ میکشید ولی ایندفعه آروم بود._تو....$کمکم کن خواهش میکنم_چه کاری از دستم بر میاد؟دهنشو باز کرد ولی به پشتم نگاه کردو ترسید.رومو برگردوندم شی وون بود.به دختر بچه نگاه کردم_تو کی هستی؟چرا ازش میترسی؟$با اون ازدواج نکن باشه هیومین
_اون باهات چه نسبتی داره؟$اون پدرمه_چی$اون باعث مرگت میشه هیومین ازش دوری کن...ازش دوری کن.از پشت محکم منو گرفت و منو کشید_شی ووونننننن ولممممم کنننننن نههههههه.از خواب پریدم دونه های عرق سرد رو پیشونیم بود.معنی این کابوسا چیه؟به ساعت نگاه کردم ساعت ۳ بعد از ظهر بود.جیون از دسشویی اومد بیرون.&خوب خوابیدی؟_هوم؟&وای باز عرق کردی رنگتم پریده.این کابوسا چیه که میبینی؟_من خوبم&آره معلومه یه لیوان آب برام اورد._ممنونم.&اصلا این روزا حالت خوب نیس،هرشب جیغ میکشی.خیلیم ضعیف شدی.دیگه اون هیومین شاد و شیطون نیسی شدی یه دختر افسرده._اذیتت میکنم؟&آره_شرمنده م فردا میگم از این مدرسه اخراجم کنن از تی آراهم میرم.&منظورم این نبود_پس چیه؟&مگه من کیمچیم؟داری قورتم میدی_هااییش&حتی متوجه تغییراتمم نشدی،راس میگفت موهاشو رنگ کرده بود_متاسفم&اشکالی نداره دیگه کم کم دارم عادت میکنم.دراتاقو باز کردو رفت بیرون.خیلی اذیتش کردم همه ازم فرار میکردن.بورام که کلا وانمود میکنه منو ندیده،کیوری بهونه میاره در میره.سویون که اصلا طرفم نمیاد.ایون جونگ سعی میکنه کمک
❉ستارگان عاشق❉
پارت➌➌
❅ته یون❅
آخ من اینو بکشم آخ تیکه تیکه ش کنم.شاید یه راهی وجود داشت آهااان._خانم چویی.#بله؟_من سوهو رو زدم پس منم باید مجازات تعیین کنم میخوام الان استفادش کنم#خوب اون چیه؟_این بوسه کنسل بشه.#شرمنده م این مربوط به سویونگه.سویونگ:برو ببوسش ته یون._خوب میتونم یه کاری کنم؟#چی؟_اون منو ببوسه نه من اونو.باز همه خندیدن#قبوله.حالا سریعتر.سوهو دونه های عرق رو پیشونیش بود.چن هولش داد سمتم.سویونگ:از لب سوهو.چشامو محکم بستم.برای ۳ ثانیه لباش رو لبام بود.سریع خودشو جدا کردو در رفت.چشامو باز کردم.هیومین میخواست جسیومجازات کنه.روبروی جسی واستاد.هیو:از زندگی منو سهون برو بیرون.جسی با چشمای گرد شده نگاش کرد.هیو:و قول بده من اینجا شاهد زیاد دارم.جسی:باشه قول میدم از زندگی تو و سهون برم بیرون///
✷هیومین✷
وسایلامو جمع کردم.پدرم مدام بهم زنگ میزد و من قطع میکردم.حوصله ضد حالو نداشتم،از اتاق اومدم بیرون همه با ساکاشون بیرون واستاده بودن.اتوبوسا اومدن.سوار اولی شدم.هیچ جای خالی وجود نداشت سهونم نبود.کنار یک پسر که کلاه رو صورتش بود نشستم.کلاهشو برداشت کریس بود._سلام &سلام_خواب بودی؟&راستش نه حوصله ندارم اینجارو زمانی که دارن سوار میشنو ببینم._عصاب مصاب نداریا&آره.خندیدم.قرمز شده بود.روشو اونور کرد.///
چشامو باز کردم رسیده بودیم مدرسه.لبخند زدم دلم برای اینجاا تنگ شده بود و بیشتر برای استیج.چقد این اردو خوب بود.دوباره یاد اون اتفاق افتادم.کل بدنم لرزید.رفتم سمت خوابگاه.در اتاقمو باز کردم.وااای اینجا عالیه!!!ساکمو گذاشتم کنار تختم.عروسک سهونو نوازش کردم.
جیون اومد تو._اومدی؟$آره یه کارت از کیفش دراورد.باورت میشه امشب پارتی داریم_به چه مناسبتی اونوقت؟&چه بدونم_این مدرسه زرتو زرت پارتی میگیره$همینش میچسبه//
✮ته یون✮
ساکمو میبردم سمت خوابگاه پشتم اکسو جمع بودن و داشتن میرفتن سمت خوابگاهشون.همشون دور سوهو جمع شده بودنو پچ پچ میکردن.ایییش.در اتاقمو باز کردم.سویونگ نشسته بود رو تختش._وااااای میکشمت.در اتاقو بستم،ساکمو پرت کردم پایین.کفشامو دراوردم و بدو بدو رفتم سمتش.پرید رفت روی تختش.&یااا ته یون برادرم آروم باش._گمشو حالتو میگیرم به خاطر تو نصفه شب اومدم جنگل به خاطر تو مجبور شدم سوهو رو ببوسم باز میگی آروم باش؟واسا ببینم&آخه _آخه و زهرمار&خوب اکسو میگفتن سوهو خیلی عجیب شده و سعی میکنه بهت نزدیک شه و اونا دارن بهش کمک میکنن_خو به من چه&پروفسور جان سوهو تورو میخواد دیه_خو من نمیخوامش.&کل خاکای عالم تو سرت هنوز دلت پیش بکی گیره؟_اصلا اینا چه ربطی به تو داره&پس حدسم درسته...تو هنوز...بیون...بکهیونو دوس دارییییییی._واااای خفه شو&نیوچ نمیشم_بحثو عوض نکن سویونگ باید کتکاتو بخوری.&ته یون بکهیونو دوس داره!_یاااا&کاش میگفتم بکیو رو میبوسیدی._سو..&ولی آخه تو چرا انقدر مغز فندقی ای،سوهو پولداره.پریدم رو تختو محکم گرفتمش.عقب رفت منم ولش نکردم بعد باهم خوردیم زمین///
✯هیومین✯
تو جنگل تاریک وایستاده بودم.هیچکی نبود_کسی اینجا نیس؟یه صدای ضعیفی اسممو میگفت$ه..یومین...بیا...بیا... گیج و منگ رفتم سمت صدا یه دختر ۵ ساله با موهای بهم ریخته و چشمای مشکی بود یه لباس بلند سفید تنش بود که پر خاک بود.اون دختر برام آشنا بود...اونو قبلا دیده بودم همش جیغ میکشید ولی ایندفعه آروم بود._تو....$کمکم کن خواهش میکنم_چه کاری از دستم بر میاد؟دهنشو باز کرد ولی به پشتم نگاه کردو ترسید.رومو برگردوندم شی وون بود.به دختر بچه نگاه کردم_تو کی هستی؟چرا ازش میترسی؟$با اون ازدواج نکن باشه هیومین
_اون باهات چه نسبتی داره؟$اون پدرمه_چی$اون باعث مرگت میشه هیومین ازش دوری کن...ازش دوری کن.از پشت محکم منو گرفت و منو کشید_شی ووونننننن ولممممم کنننننن نههههههه.از خواب پریدم دونه های عرق سرد رو پیشونیم بود.معنی این کابوسا چیه؟به ساعت نگاه کردم ساعت ۳ بعد از ظهر بود.جیون از دسشویی اومد بیرون.&خوب خوابیدی؟_هوم؟&وای باز عرق کردی رنگتم پریده.این کابوسا چیه که میبینی؟_من خوبم&آره معلومه یه لیوان آب برام اورد._ممنونم.&اصلا این روزا حالت خوب نیس،هرشب جیغ میکشی.خیلیم ضعیف شدی.دیگه اون هیومین شاد و شیطون نیسی شدی یه دختر افسرده._اذیتت میکنم؟&آره_شرمنده م فردا میگم از این مدرسه اخراجم کنن از تی آراهم میرم.&منظورم این نبود_پس چیه؟&مگه من کیمچیم؟داری قورتم میدی_هااییش&حتی متوجه تغییراتمم نشدی،راس میگفت موهاشو رنگ کرده بود_متاسفم&اشکالی نداره دیگه کم کم دارم عادت میکنم.دراتاقو باز کردو رفت بیرون.خیلی اذیتش کردم همه ازم فرار میکردن.بورام که کلا وانمود میکنه منو ندیده،کیوری بهونه میاره در میره.سویون که اصلا طرفم نمیاد.ایون جونگ سعی میکنه کمک
۷.۶k
۰۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.