دستی که به انتظار دستانی بود

🍒🌱دستی که به انتظار دستانی بود

چشمی که نیازش لب خندانی بود

بیچاره ترین گدای این شهر منم

در پیرهنم عجب زمستانی بود🍒🌱
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒بدون چترو پرسه در  خیابانهوای ابری و من زیر باراناز آن روز...

🌱🍒احساس شهری بین راهی در من استمن در میانه ام ایستاده اممیان...

🌱🍒دستم به دامانت در این آغاز فصل سردآخر سکوت تو غزل را می کش...

🍒🌱دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستانمظلوم ترین فصل خدا بود ز...

دستی که به انتظار دستانی بودچشمی که نیازش لب خندانی بودبیچار...

امشب چشمانم را به باران می سپارم انگشتانم را به شعـر و در ان...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط