سناریو از Namjoon
(وقتی میخوای بهش اعتراف کنی🥂❤️)
کنار رود خونه کوچیکی بودید که چند وقت پیش با مادر بزرگت رفته بودی امروز برای سرگرم کردنش آوردیش اینجا..
چند ساعتی ک گذشت ماهی گیری کردید و البته همونم روی آتیش کباب کردید..
سعی میکردی حرفای خنده دار بزنی تا حوصلش سر نره..
ناهارتون تموم شد کمکت ک وسایلو جمع کردیید..
ازش خواستی چند دقیقه ای بمونه تا راجب ی موضوعی حرف بزنی..
ا.ت:اوپا من میخواستم بگم ک اممم آها دل درد دارم..
نامجون ب داروخونه بردت و چند تا قرص بهتون دادن..
نامجون : ا.ت حس کردم ی چیز دیگه میخواستی بگی
ا.ت:اره
نامجون:بگو
ا.ت: من ازت خوشم میاد..
و با گفتن این پا ب فرار گذاشتی
✓ #madi ~ #Secnario ~ #BTS ❜
⊸ @fan_bts_madi
کنار رود خونه کوچیکی بودید که چند وقت پیش با مادر بزرگت رفته بودی امروز برای سرگرم کردنش آوردیش اینجا..
چند ساعتی ک گذشت ماهی گیری کردید و البته همونم روی آتیش کباب کردید..
سعی میکردی حرفای خنده دار بزنی تا حوصلش سر نره..
ناهارتون تموم شد کمکت ک وسایلو جمع کردیید..
ازش خواستی چند دقیقه ای بمونه تا راجب ی موضوعی حرف بزنی..
ا.ت:اوپا من میخواستم بگم ک اممم آها دل درد دارم..
نامجون ب داروخونه بردت و چند تا قرص بهتون دادن..
نامجون : ا.ت حس کردم ی چیز دیگه میخواستی بگی
ا.ت:اره
نامجون:بگو
ا.ت: من ازت خوشم میاد..
و با گفتن این پا ب فرار گذاشتی
✓ #madi ~ #Secnario ~ #BTS ❜
⊸ @fan_bts_madi
۱۲.۲k
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.