شهریور عاشق انار بود اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد

شهریور عاشق انار بود اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد.
آخر انار شاهزاده ی باغ بود.
تاج انار کجا و شهریور کجا؟!
انار اما فهمیده بود،
می خواست بگوید او هم عاشق شهریور است
اما هر بار تا می رسید، فرصت شهریور تمام می شد.
نه شهریور به انار می رسید،
نه انار می توانست شهریور را ببیند.
دانه های دلش خون شد و ترک برداشت.
سال هاست انار سرخ است...
و قرن هاست شهریور بوی پاییز میدهد...



‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

از دشمنی نترسکه آشکارا بر تو حمله میکند،از دوستی بترس که تو ...

*🍃الهی و ربی من لی غیرڪ🍃**الهی هر کے این متن رو میخونه حاجت ...

یک سال دیگه گذشت🌈...نمیدونم یک سال پِیر شدم یآ یک سال جوون ت...

زندگی خیلی ساده است.در چهار عبارت خلاصه میشود؛که اسرار حیات ...

‌‌‌‌‌لیلی زیر درخت انار نشست ..درخت انار عاشق شد ..گل داد .....

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط