ستاره ی درخشان من
پارت یازدهم
یک ماه بعد
ا/ت : الان یک ماهی میشه که منو شوگا باهم دوست هستیم. هر روز علاقم نسبت به شوگا بیشتر میشه. یه روز داشتم کارامو میکردم که یه پیامی روی گوشیم اومد. ( شروع به خوندنش کردم )
ناشناس : میدونم شاید منو نشناسی ولی من تورو خوب میشناسم. به ادرسی که برات میدم بیا و حتما راس ساعت 8 باشه
ا/ت: پیامو خوندم. خیلی عجیب بود ولی با این حال میخواستم بفهمم کیه و با من چیکار داره. الان تقریبا ساعت 6 بود و دو ساعت دیگه باید میرفتم.
پرش زمان به 1 ساعت و 30 دیقه بعد
ا/ت : ساعت هفت و سی بود. پاشدم و رفتم توی اتاق. از توی کمد یه لباس مناسب برداشتم و پوشیدم. موهامو گوجه ای بستم و به اون ادرسی که داده بود رفتم . واردش شدم مثل یه کارخونه بود خیلی تاریک بود و هیچ جا معلوم نبود. یکی منو گذاشت روی صندلی و از پشت دستامو بست. ( خیلی ترسیده بودم و استرس داشتم ) 5 دیقه ای گذشت و من همینطوری روی صندلی بسته شده بودم. سرم همینطور پایین بود که فهمیدم یکی جلوم ایستاده. ( سرمو اوردم بالا ولی هیچ جای صورتش معلوم نبود و صورتشو حسابی پوشونده بود )
ا/ت : ( با داد ) اهای تو کی هستی . چرا گفتی من بیام اینجا. با من چیکار داری
ناشناس : هیشششش. اینقد داد نزن اگه یه کم دیگه حرف بزنی دهنتو میبندم که دیگه نتونی حرف بزنی.
ا/ت:با این حرفش ساکت شدم.
ناشناس : خوب حالا که ساکت شدی بریم سراغ اصل مطلب. من کیم و با تو چیکار دارم.....
شرایط
لایک : 30
کامنت : 15
یک ماه بعد
ا/ت : الان یک ماهی میشه که منو شوگا باهم دوست هستیم. هر روز علاقم نسبت به شوگا بیشتر میشه. یه روز داشتم کارامو میکردم که یه پیامی روی گوشیم اومد. ( شروع به خوندنش کردم )
ناشناس : میدونم شاید منو نشناسی ولی من تورو خوب میشناسم. به ادرسی که برات میدم بیا و حتما راس ساعت 8 باشه
ا/ت: پیامو خوندم. خیلی عجیب بود ولی با این حال میخواستم بفهمم کیه و با من چیکار داره. الان تقریبا ساعت 6 بود و دو ساعت دیگه باید میرفتم.
پرش زمان به 1 ساعت و 30 دیقه بعد
ا/ت : ساعت هفت و سی بود. پاشدم و رفتم توی اتاق. از توی کمد یه لباس مناسب برداشتم و پوشیدم. موهامو گوجه ای بستم و به اون ادرسی که داده بود رفتم . واردش شدم مثل یه کارخونه بود خیلی تاریک بود و هیچ جا معلوم نبود. یکی منو گذاشت روی صندلی و از پشت دستامو بست. ( خیلی ترسیده بودم و استرس داشتم ) 5 دیقه ای گذشت و من همینطوری روی صندلی بسته شده بودم. سرم همینطور پایین بود که فهمیدم یکی جلوم ایستاده. ( سرمو اوردم بالا ولی هیچ جای صورتش معلوم نبود و صورتشو حسابی پوشونده بود )
ا/ت : ( با داد ) اهای تو کی هستی . چرا گفتی من بیام اینجا. با من چیکار داری
ناشناس : هیشششش. اینقد داد نزن اگه یه کم دیگه حرف بزنی دهنتو میبندم که دیگه نتونی حرف بزنی.
ا/ت:با این حرفش ساکت شدم.
ناشناس : خوب حالا که ساکت شدی بریم سراغ اصل مطلب. من کیم و با تو چیکار دارم.....
شرایط
لایک : 30
کامنت : 15
۹.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.