-دیدار دوباره-
-دیدار دوباره-
پارت ۱
سانزو:سلام آقا
فروشنده:سلام پسر جون
سانزو:عروسک بافتنی چی دارین؟تولد خواهرمه
فروشنده:تولدش مبارک
فروشنده:این خوبه؟
سانزو:نه اون یکی رو میشه ببینم؟
فروشنده:کدوم؟
سانزو:همون که چشماش بنفشه و موهاش طلایی عه
فروشنده:این 2000 ین عه
سانزو:هزار ین؟ولی من فقط هزار ین دارم
فروشنده:این ارزون ترین عروسکمونه
سانزو:باشه به هر حال ممنون
و بعد از اونجا خارج شدم
حالا چیکار کنم؟
امروز تولد سنجو عه
دفعه ی پیش نتونستم چیزی بهش بدم
این دفعه باید ی چیزی بخرم
خانوادمون مردن و من با سنجو توی ی خونه ی 80 متری کوچیک زندگی میکنم
همینطور که راه میرفتم به سمت خونه بچه هارو میدیدم که با عروسک های قشنگشون بازی میکنن
لباسای مارک دار و گرون میخرن و به حق خودشون قانع میستن
ولی سنجو ی من قانع ترین و مهربون ترین دختری عه که دیدم
اون ده سالشه
حالا چطوری توروش نگاه کنم؟
همینطور که با ناراحتی داشتم راه میرفتم که پام به ی چیزی گیر کرد و افتادم
پارت ۱
سانزو:سلام آقا
فروشنده:سلام پسر جون
سانزو:عروسک بافتنی چی دارین؟تولد خواهرمه
فروشنده:تولدش مبارک
فروشنده:این خوبه؟
سانزو:نه اون یکی رو میشه ببینم؟
فروشنده:کدوم؟
سانزو:همون که چشماش بنفشه و موهاش طلایی عه
فروشنده:این 2000 ین عه
سانزو:هزار ین؟ولی من فقط هزار ین دارم
فروشنده:این ارزون ترین عروسکمونه
سانزو:باشه به هر حال ممنون
و بعد از اونجا خارج شدم
حالا چیکار کنم؟
امروز تولد سنجو عه
دفعه ی پیش نتونستم چیزی بهش بدم
این دفعه باید ی چیزی بخرم
خانوادمون مردن و من با سنجو توی ی خونه ی 80 متری کوچیک زندگی میکنم
همینطور که راه میرفتم به سمت خونه بچه هارو میدیدم که با عروسک های قشنگشون بازی میکنن
لباسای مارک دار و گرون میخرن و به حق خودشون قانع میستن
ولی سنجو ی من قانع ترین و مهربون ترین دختری عه که دیدم
اون ده سالشه
حالا چطوری توروش نگاه کنم؟
همینطور که با ناراحتی داشتم راه میرفتم که پام به ی چیزی گیر کرد و افتادم
۸.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.