گناهکارمن

#گناهکار_من🎀
#پارت_هشتم
(عسل ۱۸ سالشه و لیا ۱۶ و دوستای ات ان)
لیا پرید دستشو گذاشت رو شونه ات
لیا:سلامم سلامممم
ات:ههههههه زهر ترککک شدم لیاااا
عسل:لیا بچمو چرا میترسونی گناه داره
لیا:باش بابااا چتونه
سه تایی هم دیگه رو بغل کردن و رفتن سر کلاساشون(کلاساشون جداعه)
ات:اجیا خونه رفتنی میبینمتون بهتون تعریف میکنم چیشد..
لیا:باش گوگولی
عسل:باش کوشولو برو به سلامتتت
رفتن تو کلاس..
پرش به زنگ آخر:
ویو ات:از کلاس رفتم بیرون دنبال عسل و لیا
ات:عسلللل لیااا بیاین دیگه
عسل:من اومدم
ات:لیا کووو
عسل:داره وسایلاشو جمع میکنه
ات:ای خداااا کل مدرسه رفتن بیروننن بجز مااا
لیا: سلام سلام من اومدممم
عسل:درد سلام🗿
ات:آییی بیاین بریمممم کثافتااا
لیا:باش
دست همو گرفتن به سمت خونه حرکت کردن
به ۱۰ لایک برسه پارت بعدو میزارم🎀💕
دیدگاه ها (۱۳)

@languor 🎀

°•°•°•°•°•°•°•°•°

منو میگه😂😂🥺🎀💅🏻

#گناهکار_من🎀#پارت_هفتمصبح شد،پرش به ساعت ۸ صبح:ویو ات:بیدار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط