قطعه ای از کتاب

قطعه ای از کتاب

هرگز مگو هرگز !

عدالت، نان مردمان است گاه فراوان است، گاه کمیاب
گاه خوشمزه است، گاه بدمزه.
وقتی نان نایاب شد، گرسنگی حکمفرما می‌شود
وقتی نان بد شد، نارضایتی حکمفرما می‌شود
عدالت بد را دور بیانداز !
که بی دانش و عشق آن‌را ورز داده و پخته‌اند !
بی چاشنی‌ست و لبه‌اش سوخته است !
عدالت بیات را دور بیانداز ! که بس دیر می‌رسد !
اگر نان مرغوب و فراوان باشد می‌شود بقیه‌ی غذا را نادیده گرفت .
نمی‌توان همه‌چیز را یک‌باره و به فراوانی داشت
اگر از نان عدالت بخوریم کارها چنان انجام می‌گیرد که فراوانی ازقِبَلِ آن حاصل می‌آید.
همان‌گونه که به نان روزانه محتاجیم به عدالت روزانه نیز نیازمندیم ، حتی بارها در روز بدان نیازمندیم.
از بام تا شام، به وقت خوشی و به هنگام کار که بدل به لذت می‌شود به روزگار سختی و شادمانی .
مردمان به نان روزانه و سالم عدالت نیازمندند. پس اکنون که نان عدالت تا بدین حد اهمیت دارد دوستان !
چه کس باید آن‌را بپزد؟ چه کس نان دیگر را می‌پزد؟ نان عدالت را نیز چون هر نان دیگری باید مردمان خود بپزند.
فراوان و دردسترس و روزانه.
دیدگاه ها (۱)

میدانی خداجان؟ هربار که به داستان حضرت موسی و خضر نبی میرسم ...

■ گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران ...

‎نمسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت ا...

دیندار می گوید:خدا در کتابش گفته هرچه خلق شده در خدمت انسان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط