از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد

از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
می‌برم جور تو تا وسع و توانم باشد

گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد

چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد

تیغ قهر ار تو زنی قوّت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد

در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد

گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد

هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد

جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد

#سعدی
#غزل
@beytolghazal
دیدگاه ها (۱)

بیمار خنده های توامبیشتر بخند❤️

خودم شروعش کردم، از سر کنجکاوی میخواستم کمی تجربه‌اش کنماما ...

ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنمغ...

وقت انست که آرامش جانم باشیبت طناز من و عشق نهانم باشیماه اگ...

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم باید چه بگویم به پرستار ...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط