پارت
پارت ۷
آها این همون تیغ تیغی بی عصابست
سونیک .اره
اززبان شدو
من الان ۳ روزه که انجام و دارم با ناکلز سروکله میزنم و وقعا میخوام برگردم خونه نمیشه هر کاری که میکنم نمیشه الان تقریبا داره ساعت ۳ ظهر میشه و منم ری آرشه نشستم که صدای ناکلز حواسمو پرت میکنه
ناکلز .هی بی عصاب بیا کارت دارم
شدو .با کی هستی تو ها
بعد رفتم کنارش
شدو . چته
ناکلز .درست صحبت کن
شدو . درست صحبت نکنم چی میشه مثلا
بعد رو افتاد و دست و پامو بست و منو روی یه چوب گذاشت تا توی آب بندازه
ناکلز.حالا میبینی چی میشه
شدو ...
ناکلز . حرصم رو درمیاری وقتی قیافتو اینجوری میکنی 😤 بد بخت میخوام بندازمت تو آب کوسه ها بخورند ها
شدو .خوب
بعد یه هوفف کشید و منو تو آب انداخت ولی من میتونستم رو آب بمونم
ناکلز. بگو پس چرا نمیترسید تو آب بندازمت
بعد یه تنابنده انداخت ومن بادهنم گرفتمش ومنو بالا کشید بعد تنابارو باز کرد
ناکلز. من میخواستم بهو یه چیزی بگم
شدو .خوب بگو
ناکلز .بیا دنبالم
رفتیم تو اتاقش ویه نقشه نشونم داد وشروع به صحبت کرد
ناکلز. من تصمیم گرفتم که کشتیه اسکروچ حمله کنیم و تمام آذوقه هاشونو برای خودمون بگیریم
شدو . ایده ی خوبیه نقشه ای هم داری
ناکلز. آره و قراره تو نقش اصلی باشی خوب تو اول میری
نقشه رو بهم گفت و منم دست به کار شدم و من با سرعت تمام به سمت کشتی اسکروچ رفتم و از پشت با چاقو گلوی اسکروچ رو گرفتم و کار کنار رو تهدید کردم وجارو بردن سمت کشتی ناکلز و بچه ها هم کشتیه اسکروچ رو خالی کردن و من سوار کشتی شدم و ما سریع از اونجا رفتیم
ناکلز. شدو ... ادامه دارد
آها این همون تیغ تیغی بی عصابست
سونیک .اره
اززبان شدو
من الان ۳ روزه که انجام و دارم با ناکلز سروکله میزنم و وقعا میخوام برگردم خونه نمیشه هر کاری که میکنم نمیشه الان تقریبا داره ساعت ۳ ظهر میشه و منم ری آرشه نشستم که صدای ناکلز حواسمو پرت میکنه
ناکلز .هی بی عصاب بیا کارت دارم
شدو .با کی هستی تو ها
بعد رفتم کنارش
شدو . چته
ناکلز .درست صحبت کن
شدو . درست صحبت نکنم چی میشه مثلا
بعد رو افتاد و دست و پامو بست و منو روی یه چوب گذاشت تا توی آب بندازه
ناکلز.حالا میبینی چی میشه
شدو ...
ناکلز . حرصم رو درمیاری وقتی قیافتو اینجوری میکنی 😤 بد بخت میخوام بندازمت تو آب کوسه ها بخورند ها
شدو .خوب
بعد یه هوفف کشید و منو تو آب انداخت ولی من میتونستم رو آب بمونم
ناکلز. بگو پس چرا نمیترسید تو آب بندازمت
بعد یه تنابنده انداخت ومن بادهنم گرفتمش ومنو بالا کشید بعد تنابارو باز کرد
ناکلز. من میخواستم بهو یه چیزی بگم
شدو .خوب بگو
ناکلز .بیا دنبالم
رفتیم تو اتاقش ویه نقشه نشونم داد وشروع به صحبت کرد
ناکلز. من تصمیم گرفتم که کشتیه اسکروچ حمله کنیم و تمام آذوقه هاشونو برای خودمون بگیریم
شدو . ایده ی خوبیه نقشه ای هم داری
ناکلز. آره و قراره تو نقش اصلی باشی خوب تو اول میری
نقشه رو بهم گفت و منم دست به کار شدم و من با سرعت تمام به سمت کشتی اسکروچ رفتم و از پشت با چاقو گلوی اسکروچ رو گرفتم و کار کنار رو تهدید کردم وجارو بردن سمت کشتی ناکلز و بچه ها هم کشتیه اسکروچ رو خالی کردن و من سوار کشتی شدم و ما سریع از اونجا رفتیم
ناکلز. شدو ... ادامه دارد
- ۱.۸k
- ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط