ازدواج
ازدواج
به تقليد پرواز نكن
چيزى كه براى من در انتخاب همسرم مهم نبود تيپ، قيافه و زيبايى بود.
يك زن خوب و با ظرفيت را كه با بدىهاى من سازگار باشد، به همه چيز ترجيح مىدادم.
وقتى با اين ديد به خواستگارى مىرفتم كمتر به بعد چهره و زيبايى توجه مىكردم. البته ناگفته نماند كه اگر موردى پيدا مىشد كه هم جمال و زيبايى و هم اخلاق خوب و ظرفيت را با هم داشته باشد نور على نور بود، ولى چه مىشد كرد كه انگار خدا اين دو را با هم در همه قرار نداده بود.
اين داستان تا آنجا ادامه داشت كه آقاى صفايى موردى را براى ازدواج به من معرفى كرد و چون خانه ايشان دو قسمت اندرونى و بيرونى و دو درب جداگانه داشت، به من گفت: با اين عنوان كه مثلا دارم از جلوى در عبور مىكنم، وقتى اونها از خانه بيرون ميان دختر رو ببينم و نظرم رو بگم.
با ديدن دختر گفتم :
حاج آقا البته يكى از چيزهايى كه براى من خيلى اهميت نداره ظاهر و قيافه است اگر شما ايشون رو تأييد مىكنيد كافيه، من خيلى در بند قيافه نيستم.
برعكس، چيزى كه امروز بايد براى تو اهميت داشته باشه بايد همين اندام و قيافه و چاقى، لاغرى و... باشه.
اگر امروز تو فكر مىكنى اينها اهميتى نداره به اين هم توجه داشته باش كه فردا بعد از ازدواج با ديدن سر و صورتهاى زيبا و اندامهاى موزون و دلفريب و... اين موضوع براى تو اهميت پيدا مىكنه و تازه مىفهمى كه اى داد بىداد از چه چيز مهمى چشم پوشى كرده بودى!
پس امروز به صرف اينكه فكر مىكنى اينها مهم نيست نبايد از اينها بگذرى مگر اينكه واقعا از اونا عبور كرده باشى وگرنه همينها روزى براى تو پر اهميت شده و همين ميشه آغاز مشكل و ناسازگارى ...
«...زيبايى، صدا، اندام و حالتهايى كه براى تو مهم هستند نمىتوانى به آنها بىاعتنا باشى مگر آنكه از آنها عبور كرده باشى و گذشته باشى ... منى كه حالتى خاص و چهرهاى خاص در روياهايم نشسته، نمىتوانم به ديگرى روى بياورم و با آن مأنوس شوم هر چند همه خوبىها را هم داشته باشد. پس تا هنگامى كه اسير هستى به تقليد پرواز نكن ... روابط متكامل زن و مرد، ص: 21»
رد پای نور در خاطرات من
استاد علی صفایی حائری❤🌹
به تقليد پرواز نكن
چيزى كه براى من در انتخاب همسرم مهم نبود تيپ، قيافه و زيبايى بود.
يك زن خوب و با ظرفيت را كه با بدىهاى من سازگار باشد، به همه چيز ترجيح مىدادم.
وقتى با اين ديد به خواستگارى مىرفتم كمتر به بعد چهره و زيبايى توجه مىكردم. البته ناگفته نماند كه اگر موردى پيدا مىشد كه هم جمال و زيبايى و هم اخلاق خوب و ظرفيت را با هم داشته باشد نور على نور بود، ولى چه مىشد كرد كه انگار خدا اين دو را با هم در همه قرار نداده بود.
اين داستان تا آنجا ادامه داشت كه آقاى صفايى موردى را براى ازدواج به من معرفى كرد و چون خانه ايشان دو قسمت اندرونى و بيرونى و دو درب جداگانه داشت، به من گفت: با اين عنوان كه مثلا دارم از جلوى در عبور مىكنم، وقتى اونها از خانه بيرون ميان دختر رو ببينم و نظرم رو بگم.
با ديدن دختر گفتم :
حاج آقا البته يكى از چيزهايى كه براى من خيلى اهميت نداره ظاهر و قيافه است اگر شما ايشون رو تأييد مىكنيد كافيه، من خيلى در بند قيافه نيستم.
برعكس، چيزى كه امروز بايد براى تو اهميت داشته باشه بايد همين اندام و قيافه و چاقى، لاغرى و... باشه.
اگر امروز تو فكر مىكنى اينها اهميتى نداره به اين هم توجه داشته باش كه فردا بعد از ازدواج با ديدن سر و صورتهاى زيبا و اندامهاى موزون و دلفريب و... اين موضوع براى تو اهميت پيدا مىكنه و تازه مىفهمى كه اى داد بىداد از چه چيز مهمى چشم پوشى كرده بودى!
پس امروز به صرف اينكه فكر مىكنى اينها مهم نيست نبايد از اينها بگذرى مگر اينكه واقعا از اونا عبور كرده باشى وگرنه همينها روزى براى تو پر اهميت شده و همين ميشه آغاز مشكل و ناسازگارى ...
«...زيبايى، صدا، اندام و حالتهايى كه براى تو مهم هستند نمىتوانى به آنها بىاعتنا باشى مگر آنكه از آنها عبور كرده باشى و گذشته باشى ... منى كه حالتى خاص و چهرهاى خاص در روياهايم نشسته، نمىتوانم به ديگرى روى بياورم و با آن مأنوس شوم هر چند همه خوبىها را هم داشته باشد. پس تا هنگامى كه اسير هستى به تقليد پرواز نكن ... روابط متكامل زن و مرد، ص: 21»
رد پای نور در خاطرات من
استاد علی صفایی حائری❤🌹
۱۱.۹k
۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.