پارت اول

پارت اول
صبح باصدای زنگ گوشی بیدار شدم و آماده شدم که برم بیرون ولی قبلش یه نسکافه واسه خودم درس کردم و رفتن بیرون من همیشه دوست دارم یه کمپانی داشته باشم مردم الکی حرف میزنن که یه دختر نمیتونه مدیر کمپانی باشه پس من میخوام اولین دختری باشه که مدیر کمپنی هست من حتا درسام هم خوبن پس میتونم بلاخره رسیدم وارد دانشگاه شدم ( دانشگاه نزدیک خونشون بود و سال آخر بود و امروز باید کارنامشو میگرفت ) رفتم و کارنامه ام گرفتم اخخخخخخخخ جونننننن همرو درست گفته بودم و خدافظی کردمو رفتم سمت خونه
دیدگاه ها (۰)

از زبان لینا داخل راه رفتم فروشگاه و کمی خوراکی گرفتم و رفتم...

تهیونگ توی ری گیری خوشتیپ ترین مرد نفر دومه https://nubiapag...

معرفی فیک رز صورتیاسم : کمپانی رز صورتیشخصیت اصلی : پارک لین...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

پارت ۱:)

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط