گفتی چرا سخن نکنی چون به من رسی

گفتی چرا سخن نکنی چون به من رسی؟

نَظّاره‌ی جمال تو خاموشی آورد...!

#حسن_دهلوى
دیدگاه ها (۰)

خفتم به یاد یار در آغوش گل ولیآغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟...

‏بمان که فلسفه ی این شب دراز این استکه یک دقیقه تو را بیشتر ...

در دو چالِ گونه ات دنيايِ من جا ميشودعاشقِ دنيايِ خويشم لحظه...

سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محالنگهی گمشده در پرده رویایی د...

گفتی چرا سخن نکنی چون به من رسی؟نظّارهٔ جمالِ تو، خاموشی آوَ...

::..«« گاهی برای تو دلم تنگ می شود ..... »»..::

گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط