تو

تــــــو
ربنای چشمان ِ منی ...

سیلان ِ پاکی‌ست‌ ،
حریر ِ خیالت
در اعتکاف ِ کالبد ِ وجودم ...

ای رسول ِ مهربانی
این روزها
در کدامین خم ِ ابرویت
مرا رها کرده‌ای ؟
دیدگاه ها (۶)

:ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﮐﻢ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﻢﯾﮏ ﺩﻝ ﺳﯿﺮ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻧﺶ ﻣﯽ ﮔ...

بگو کہ عاشقم هستےدلـــم تـکرار مےخواهد برای با تو بودن ها دل...

نه زمین‌شناسمنه آسمان‌پردازگرفتارمگرفتار چشم‌های تویک نگاه ب...

قبل از اینکه به کسی بگیدوستت دارمقبل از اینکه بهش محبت کنیقب...

خون آگین خویشتناینجا در تالار شکستهٔ اینه هامن با چشمان خودم...

در ادامه....P.3تنشی در هوا سنگینی می‌کرد که نفس کشیدن را سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط