پاییز عاشقی(autumn love )
پاییز عاشقی(autumn love )
Part 21
_تو چی؟ چاگی بگو جون به لبم کردی
+ته... من... یه خاب خیلی بدی دیدم
_چه خوابی؟
و ماجرارو براش تعریف کردم اونم منو محکمتر بغل کرد و
_بیب نترس من کنارت میمونم
و بعدش همینطور ک توی بغل هم بودیم به خواب فرو رفتیم من تاقبل از بیدار شدن صفت تهیونگ رو بغل کرده بودم و حتی نمیذاشتم بره بیرون و یا از پیشم جم بخوره
ویو تهیونگ:
با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم ساعت۵:٠٠عصر بود
_میجوو؟
+اوووم(خوابالود)
تک خنده ریزی کردم و
_پاشو دیگه خیلی خوابیدیم
+اووم الان
دیدم باز داره میخوابه دستشو گرفتم و
_با شماره یک دو سه باهم پا میشیم باشه؟
+باش
_۱،۲،۳حالا
میجو هنوز خوابیده بود تصمیم گرفتم براید بغلش کنم و دم در دستشویی بذارمش و همینکارو کردم و رفتم چراغای خونه رو روشن کردم
_چاگی امروز باید بریم با جونگ کوکیناا خوشبگذرونیم و خرید کنیم
+اووم باشه
میجوو:
رفتم دستشویی و کارای لازم و انجام دادم و یه دوش چند مینی گرفتم و اومدم بیرون
و آماده شدم
تهیونگ آماده شده بود
+چاگی میشه بیای موهای منو خشک کنی تا من آرایشمو انجام بدم؟
_بیب الان میام
و ته موهامو برام خشک کرد و رفتم لباس و کیف و کفشم و پوشیدم و با هم رفتیم شهر بازی تهیونگ به بورام و جونگ کوک زنگ زد و گفت ک کجاعن و اونام اومدن پیشمو
+بوورااام
=میجوووم
و همو بغل کردیم
ته و کوک رفته بودن بلیطارو بگیرن میخواستیم سوار هر وسیله بازی بشیم آخه قرار بود برا کل تابستون بریم سفر پس قراره امروزو خوشبگذرونیم
ویو بورام:
وقتی میجو رو اینقدر خوشحال دیدم خودم ذوق کردم
=خانوم خانوما شب گذشته چطور بود؟
+عااا اونو میگی
=بله
+خب راستش تا ساعت۶:۴۵مشغول خوشگذرونی بودیم و بعد من یه خواب خیلی بدی دیدم اما تهیونگ منو آروم کرد و باز خوابیدیم تا همین الان نمیبینی چشامو این آقا بزور منو بیدار کرد حتی نفهمیدم چجوری دوش گرفتم😂
و هردو با هم خندیدیم
ک کوک و ته اومدن
ویو کوک:
بلیطارو گرفتیم و اومدیم پیش بورام و میجو ک دیدم داشتن میخندیدم
: از چی میخندیدن شماهااا؟ هااا؟
=هیچی حرفای دخترونه به شما آقایون نمیااد😂
و همه زدیم زیر خنده
اولین وسیله ای ک قرار بود باهاش بازی کنیم ترن هوایی بود
ویو تهیونگ:
اولین وسیله ای ک میخواستیم بازی کنیم ترن هوایی بود
میدونستم ک میجو از ارتفاع میترسه برا همین گفتم نمیخواد بیاد منم پیشش میمونم اما اون اصرار کرد و
+وقتی دوست پسری به این شجاعی دارم چرا نگران باشم... اووم
Part 21
_تو چی؟ چاگی بگو جون به لبم کردی
+ته... من... یه خاب خیلی بدی دیدم
_چه خوابی؟
و ماجرارو براش تعریف کردم اونم منو محکمتر بغل کرد و
_بیب نترس من کنارت میمونم
و بعدش همینطور ک توی بغل هم بودیم به خواب فرو رفتیم من تاقبل از بیدار شدن صفت تهیونگ رو بغل کرده بودم و حتی نمیذاشتم بره بیرون و یا از پیشم جم بخوره
ویو تهیونگ:
با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم ساعت۵:٠٠عصر بود
_میجوو؟
+اوووم(خوابالود)
تک خنده ریزی کردم و
_پاشو دیگه خیلی خوابیدیم
+اووم الان
دیدم باز داره میخوابه دستشو گرفتم و
_با شماره یک دو سه باهم پا میشیم باشه؟
+باش
_۱،۲،۳حالا
میجو هنوز خوابیده بود تصمیم گرفتم براید بغلش کنم و دم در دستشویی بذارمش و همینکارو کردم و رفتم چراغای خونه رو روشن کردم
_چاگی امروز باید بریم با جونگ کوکیناا خوشبگذرونیم و خرید کنیم
+اووم باشه
میجوو:
رفتم دستشویی و کارای لازم و انجام دادم و یه دوش چند مینی گرفتم و اومدم بیرون
و آماده شدم
تهیونگ آماده شده بود
+چاگی میشه بیای موهای منو خشک کنی تا من آرایشمو انجام بدم؟
_بیب الان میام
و ته موهامو برام خشک کرد و رفتم لباس و کیف و کفشم و پوشیدم و با هم رفتیم شهر بازی تهیونگ به بورام و جونگ کوک زنگ زد و گفت ک کجاعن و اونام اومدن پیشمو
+بوورااام
=میجوووم
و همو بغل کردیم
ته و کوک رفته بودن بلیطارو بگیرن میخواستیم سوار هر وسیله بازی بشیم آخه قرار بود برا کل تابستون بریم سفر پس قراره امروزو خوشبگذرونیم
ویو بورام:
وقتی میجو رو اینقدر خوشحال دیدم خودم ذوق کردم
=خانوم خانوما شب گذشته چطور بود؟
+عااا اونو میگی
=بله
+خب راستش تا ساعت۶:۴۵مشغول خوشگذرونی بودیم و بعد من یه خواب خیلی بدی دیدم اما تهیونگ منو آروم کرد و باز خوابیدیم تا همین الان نمیبینی چشامو این آقا بزور منو بیدار کرد حتی نفهمیدم چجوری دوش گرفتم😂
و هردو با هم خندیدیم
ک کوک و ته اومدن
ویو کوک:
بلیطارو گرفتیم و اومدیم پیش بورام و میجو ک دیدم داشتن میخندیدم
: از چی میخندیدن شماهااا؟ هااا؟
=هیچی حرفای دخترونه به شما آقایون نمیااد😂
و همه زدیم زیر خنده
اولین وسیله ای ک قرار بود باهاش بازی کنیم ترن هوایی بود
ویو تهیونگ:
اولین وسیله ای ک میخواستیم بازی کنیم ترن هوایی بود
میدونستم ک میجو از ارتفاع میترسه برا همین گفتم نمیخواد بیاد منم پیشش میمونم اما اون اصرار کرد و
+وقتی دوست پسری به این شجاعی دارم چرا نگران باشم... اووم
۲.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.