این جونو تو مسیر دیدم نگران بودم انگار مرده بود هرچی صداش

این جونو تو مسیر دیدم نگران بودم انگار مرده بود هرچی صداش زدم بیدار نمیشد و همه بدون توجه از روش رد میشدن خیلی ناراحت کننده بود علائم حیاتی و چک کردم دیدم بدنش گرمه
نمیتونستم برم خونه و هیشکی براش مهم نبود چنتا مرد سن بالا اون اطراف بودن و یکیشون اومد بهم گفت با شماست گفتم نه بعد گفت مادیدیم یهو افتاد اینجا گفتم خب کمکش میکردین گفت ما میترسیم بعد زنگ زدم ۱۱۵ درخواست کمک کردم ولی و بهم گفت که چک کنم که ضربان قلبش چطور میزنه و ادرسو پرسید
و گفتن الان امبولانس میفرستیم محل خلاصه یه ده دیقه طول کشید که اومدن و هوشیاریشو برسی کرد گفت مواد زده نیم ساعت دیگه اثرش میپره و گفتن این تازه مبتلا شده و کلی باهاش حرف زدن سر پاشد ولی همش میلنگید رفتم بهش گفتم حیف تو نیست این کار با خودت میکنی اخه چرا و نگاهشو دزدید و رفت
چرا یه جون تو این سن بره دنبال این کارا تورو خدا به خودتون رحم کنید من ناراحت بودم که نتونستم کمکش کنم ولی چنتا مرد مسن اومدن و ازم تشکر کردن گفتن بچه همین محلی بعدش گفتن خوشحالیم انسانیت نمرده و فهمیدم مردم ما از درد سر میترسن وگرنه بی رحم نیستن🥲💔
دیدگاه ها (۰)

یبار بزنی عاشقش میشیضد آفتاب سنتلا از برند کره ای اسکین ۱۰۰۴...

میلان ایتالیا

~هەڵپەرکێ و عروسیِ جذابِ کورده‌واری🎶•پ‌ن: به چشم برادری اووف...

نکات مهم واسه استایل داماد🤵🏻‍♂️

رمان بغلی من پارت ۳۱ارسلان: از این ناراحت شدم که کسی نداره ب...

با نوری که خورد تو صورتم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی کارای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط