فضیلت شماره(۳۸)
فضیلت شماره(۳۸)
بِسْمِ الله الرّحمٰنِ الرّحیم
در یکی از مناقب عتیق آمده:
#میثم_تمّار (یار باوفای #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام) گوید: من در حضور #مولایم #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام بودم، مردم در اطراف حضرتش بودند، ناگاه مرد بلند بالایی که قبای خاکستری بر تن داشت و عمّامه زردی بر سر گذاشته بود و با دو شمشیر مسلّح بود، بدون اینکه سلامی داده سخنی گوید، وارد شد.
مردم از اطراف برای دیدن او گردن کشیدند، و با گوشه چشمان به او می نگریستند که آنها از همه اطراف در برابر او ایستاده بودند، ولی مولایمان #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام سر مبارکش را به خاطر او بلند نکردند.
هنگامی که حواسّ مردم جمع شد، زبانش همانند شمشیر برّان و تیزی که از نیام خود کشیده شود، گشوده شد و گفت:
کدامیک از شما به #شجاعت برگزیده شده، تاج کمال و فضیلت بر سر نهاده، زرهی از قناعت به خود پوشیده است؟
کدامیک از شما در #حرم تولّد یافته، دارای خلق و خوی والا و متّصف به بزرگواری و کرم هستید؟
کدامیک از شما سرش کم مو، اساسش استوار، #پهلوان جنگجو، تنگ کننده نفَسها و گیرنده قصاص هستید؟
کدامیک از شما شاخه تر و تازه و بخشی از خاندان با نجابت #ابیطالب هستید؟ کدامیک از شما کسی است که حضرت محمّد صلی الله علیه وآله را در دورانش یاری نمود، و سلطنت او را قوی و شأن او را والا گردانید؟
کدامیک از شما قاتل دو عمرو و به اسارت گیرنده دو عمرو [۱] هستید؟
میثم تمّار گوید: #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام در پاسخ او فرمود:
#من هستم ای سعد بن فضل بن ربیع بن مدرکة بن طیّب بن اشعث بن ابی سمع بن احبل بن فزارة بن دعیل بن عمرو دوینی!
او گفت: #لبّیک ای #علی!
#امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام فرمودند:
آنچه می خواهی پرسش کن که #من گنج اندوهناکانم، #من به نیکوکاری موصوف هستم، #منم کسی که زمین سرسخت از من قرار گرفت و به دستور #من ابر باران بارید، #منم کسی که در هر کتاب توصیف شده ام، #من طور و اسبابم، #من «ق» و قرآن مجیدم، #من نباء عظیمم، #من صراط مستقیمم، #منم دارای کمال، #منم جوینده شکار، #منم سرور بزرگوار،# منم دلیر و جنگجو.
#منم دارای نبوّت و سطوت، #منم دانا، #منم شکیبا، #منم حافظ، #منم والا، و به سبب فضل من هر کتابی گویا و به سبب دانش من صاحبان عقل و خرد گواهی دهند، #منم_علی، برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله ، شوهر دختر او و پدر فرزندان او.
در این هنگام عرب گفت: به ما چنین رسیده که در روی زمین تویی که مردگان را زنده کرده و زندگان را می میرانی، و مردم را فقیر، غنی و حاجت روا می نمایی.
#علی_علیه_السلام فرمود: مشکلت را بگو.
گفت: من نماینده شصت هزار جمعیّت از قبیله «عقیمه» هستم، شخصی از آنها مدّتی است مرده و آنان در علّت مرگش باهم اختلاف دارند. اکنون جسد آن مرده را به همراه من فرستاده اند که اینک پشت در
مسجد است، اگر او را زنده نمایی خواهیم دانست که تو راستگو، نجیب زاده و شریف هستی. و به راستی یقین می کنیم که تو حجّت خدا در زمین هستی، و اگر نتوانی او را زنده کنی، او را به میان قبیله اش برگردانده و خواهیم فهمید که ادّعای تو غیر صحیح است و آنچه را که توانایی انجام آن را نداری، اظهار می نمایی.
#حضرت_علی_علیه_السلام رو به #میثم_تمّار کرد و فرمود:
ای اباجعفر! سوار مرکبی شو و خیابانها و محلّات کوفه را دور بزن و ندا ده:
کسی که می خواهد #فضیلت و #برتری علم و دانشی که خدا به #علی، برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله و #شوهر #فاطمه_زهرا_علیها_السلام داده بنگرد، فردا به صحرای #نجف آید. (اخ دلم #نجف میخواد)
هنگامی که #میثم_تمّار مأموریّتش را انجام داد و برگشت، #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام به او فرمود: این عرب را مهمان کن.
(#میثم_تمّار گوید: ) من او را با تابوتی که در آن مرده ای را به همراه داشت به خانهام بردم و با خانواده در خدمتش بودیم.
فردا صبح هنگامی که #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام نماز صبح را خواند به سوی صحرای #نجف به راه افتادند. من نیز به همراه حضرتش بودم، در کوفه کسی از خوب و بد نماند جز آنکه به صحرای #نجف آمدند.
#امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام فرمود:
ای ابا جعفر! اعرابی را با مرده ای که به همراه دارد بیاور.
من فرمان حضرتش را اطاعت کرده و هر دو را در صحرای #نجف حاضر ساختم.
#امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام رو به مردم کرد و فرمود:
ای مردم کوفه! آنچه از ما مشاهده می کنید درباره ما بگوئید، و آنچه از ما می شنوید، به دیگران روایت کنید.
آنگاه فرمود: ای اعرابی! شترت را بخوابان! و جسد رفیق مرده ات را با کمک عدّه ای از مسلمانان از تابوت بیرون بیاور.
#میثم_تمّار گوید: مرد عرب از تابوت پارچه ای از دیباج زرد بیرون آورد و باز کرد. زیر آن، پارچه ای از دیباج سبز بود، آ
بِسْمِ الله الرّحمٰنِ الرّحیم
در یکی از مناقب عتیق آمده:
#میثم_تمّار (یار باوفای #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام) گوید: من در حضور #مولایم #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام بودم، مردم در اطراف حضرتش بودند، ناگاه مرد بلند بالایی که قبای خاکستری بر تن داشت و عمّامه زردی بر سر گذاشته بود و با دو شمشیر مسلّح بود، بدون اینکه سلامی داده سخنی گوید، وارد شد.
مردم از اطراف برای دیدن او گردن کشیدند، و با گوشه چشمان به او می نگریستند که آنها از همه اطراف در برابر او ایستاده بودند، ولی مولایمان #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام سر مبارکش را به خاطر او بلند نکردند.
هنگامی که حواسّ مردم جمع شد، زبانش همانند شمشیر برّان و تیزی که از نیام خود کشیده شود، گشوده شد و گفت:
کدامیک از شما به #شجاعت برگزیده شده، تاج کمال و فضیلت بر سر نهاده، زرهی از قناعت به خود پوشیده است؟
کدامیک از شما در #حرم تولّد یافته، دارای خلق و خوی والا و متّصف به بزرگواری و کرم هستید؟
کدامیک از شما سرش کم مو، اساسش استوار، #پهلوان جنگجو، تنگ کننده نفَسها و گیرنده قصاص هستید؟
کدامیک از شما شاخه تر و تازه و بخشی از خاندان با نجابت #ابیطالب هستید؟ کدامیک از شما کسی است که حضرت محمّد صلی الله علیه وآله را در دورانش یاری نمود، و سلطنت او را قوی و شأن او را والا گردانید؟
کدامیک از شما قاتل دو عمرو و به اسارت گیرنده دو عمرو [۱] هستید؟
میثم تمّار گوید: #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام در پاسخ او فرمود:
#من هستم ای سعد بن فضل بن ربیع بن مدرکة بن طیّب بن اشعث بن ابی سمع بن احبل بن فزارة بن دعیل بن عمرو دوینی!
او گفت: #لبّیک ای #علی!
#امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام فرمودند:
آنچه می خواهی پرسش کن که #من گنج اندوهناکانم، #من به نیکوکاری موصوف هستم، #منم کسی که زمین سرسخت از من قرار گرفت و به دستور #من ابر باران بارید، #منم کسی که در هر کتاب توصیف شده ام، #من طور و اسبابم، #من «ق» و قرآن مجیدم، #من نباء عظیمم، #من صراط مستقیمم، #منم دارای کمال، #منم جوینده شکار، #منم سرور بزرگوار،# منم دلیر و جنگجو.
#منم دارای نبوّت و سطوت، #منم دانا، #منم شکیبا، #منم حافظ، #منم والا، و به سبب فضل من هر کتابی گویا و به سبب دانش من صاحبان عقل و خرد گواهی دهند، #منم_علی، برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله ، شوهر دختر او و پدر فرزندان او.
در این هنگام عرب گفت: به ما چنین رسیده که در روی زمین تویی که مردگان را زنده کرده و زندگان را می میرانی، و مردم را فقیر، غنی و حاجت روا می نمایی.
#علی_علیه_السلام فرمود: مشکلت را بگو.
گفت: من نماینده شصت هزار جمعیّت از قبیله «عقیمه» هستم، شخصی از آنها مدّتی است مرده و آنان در علّت مرگش باهم اختلاف دارند. اکنون جسد آن مرده را به همراه من فرستاده اند که اینک پشت در
مسجد است، اگر او را زنده نمایی خواهیم دانست که تو راستگو، نجیب زاده و شریف هستی. و به راستی یقین می کنیم که تو حجّت خدا در زمین هستی، و اگر نتوانی او را زنده کنی، او را به میان قبیله اش برگردانده و خواهیم فهمید که ادّعای تو غیر صحیح است و آنچه را که توانایی انجام آن را نداری، اظهار می نمایی.
#حضرت_علی_علیه_السلام رو به #میثم_تمّار کرد و فرمود:
ای اباجعفر! سوار مرکبی شو و خیابانها و محلّات کوفه را دور بزن و ندا ده:
کسی که می خواهد #فضیلت و #برتری علم و دانشی که خدا به #علی، برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله و #شوهر #فاطمه_زهرا_علیها_السلام داده بنگرد، فردا به صحرای #نجف آید. (اخ دلم #نجف میخواد)
هنگامی که #میثم_تمّار مأموریّتش را انجام داد و برگشت، #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام به او فرمود: این عرب را مهمان کن.
(#میثم_تمّار گوید: ) من او را با تابوتی که در آن مرده ای را به همراه داشت به خانهام بردم و با خانواده در خدمتش بودیم.
فردا صبح هنگامی که #امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام نماز صبح را خواند به سوی صحرای #نجف به راه افتادند. من نیز به همراه حضرتش بودم، در کوفه کسی از خوب و بد نماند جز آنکه به صحرای #نجف آمدند.
#امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام فرمود:
ای ابا جعفر! اعرابی را با مرده ای که به همراه دارد بیاور.
من فرمان حضرتش را اطاعت کرده و هر دو را در صحرای #نجف حاضر ساختم.
#امیرالمؤمنان_علی_علیه_السلام رو به مردم کرد و فرمود:
ای مردم کوفه! آنچه از ما مشاهده می کنید درباره ما بگوئید، و آنچه از ما می شنوید، به دیگران روایت کنید.
آنگاه فرمود: ای اعرابی! شترت را بخوابان! و جسد رفیق مرده ات را با کمک عدّه ای از مسلمانان از تابوت بیرون بیاور.
#میثم_تمّار گوید: مرد عرب از تابوت پارچه ای از دیباج زرد بیرون آورد و باز کرد. زیر آن، پارچه ای از دیباج سبز بود، آ
۸.۵k
۱۳ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.