و من داستان دانش آموزی را نوشتم که هیچ گونه گرفتاری نداشت
و من داستان دانش آموزی را نوشتم که هیچ گونه گرفتاری نداشت اِلّا این که می خواست بداند فرق "خر" و "الاغ" چیست؟ عاقبت دریافته بود خری که خوب تربیت شود، کاه و جو حسابی بخورد، پالان نو داشته باشد و چاق باشد و آدم های مهم و معروف و پولدار سوارش شوند می شود:"الاغ". ما در شهر "الاغ" کم داریم و خر فراوان است. خرهایی که زیر بار سنگین زندگی فِر و فِر می کنند، چوب می خورند. لاغر و مردنی اند و واقعا خرند. و ته داستان نتیجه گرفته بودم که:پس ما باید بکوشیم، درس بخوانیم، زحمت فراوان بکشیم تا بتوانیم خود را بالا بکشیم که زندگی خوبی داشته باشیم. خوب بخوریم و خوب بپوشیم تا به ما "خر" نگویند و "الاغ" بگویند. چون الاغ محترم تر از خر است.
از کتاب"شما که غریبه نیستید"
هوشنگ مراد کرمانی / نشر معین
#هوشنگ_مرادی_کرمانی #ادبیات_ایران
از کتاب"شما که غریبه نیستید"
هوشنگ مراد کرمانی / نشر معین
#هوشنگ_مرادی_کرمانی #ادبیات_ایران
۹۴۶
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.