թαɾԵ:1
թαɾԵ:1
خدمتکار :شاهزاده خانم لطفا بلند شید
ا/ت:بزار بخوابم
خدمتکار:شاهزاده خانم مادرتون اعصبانی میشه
ا/ت:ماریا تروخدا بزار بخوابم
ملکه:ا/ت دخترم چرا بلند نشدی؟
با صدای مامانم مثل جت از خواب بلند شدم
ا/ت:منننن؟ کی گفته من خوابم؟ من کاملا بیدارم نگا من بیدارم
ملکه:از دست تو بیا ناهار
ا/ت:مگه ساعت چنده!؟
ملکه:۱۲ ظهره
ا/ت:هورااا رکورد زدم
ملکه:ا/ت بلند شو
ا/ت:باشه باشه
بلند شدم لباسامو عوض کردم (میزارم ) موهامو درست کردم و رفتم پایین
سر میز نشستم که داداش رو مخم شروع کرد سر و کار گذاشتن من
تهیونگ:به بالاخره خرس گریزلی از خواب زمستونی بیدار شد
ا/ت:تهیونگ خجالت بکش ۲۸ سالتههههه
تهیونگ:تو خجالت بکش با بیست و شیش سال سن هنوز با عروسکات بازی میکنی
ا/ت:به تو ربطی نداره
تهیونگ:پس به تو هم ربطی نداره
ا/ت:چرا به من ربط داره چون خواهرتم
تهیونگ:پس به منم ربط داره چون برادرتم
ا/ت:نخیر تو.....
پادشاه:بسههههه
خجالت بکشید مثلا شما پرنسس و پرنس این کشورین
ا/ت تهیونگ:معذرت میخوایم پدر جان
پادشاه:خوبه حالا غذاتونو بخورید
ا/ت تهیونگ:چشم
بعد خوردن ناهار با تهیونگ رفتیم کتابخونه که تهیونگ یه کتاب اورد سمتم
تهیونگ؛:ا/ت میگن این کتاب جای یه پری رو بهت نشون میده فقط به هوش نیاز داره موافقی اینکارو انجام بدیم
ا/ت: از اونجایی که با ماجرا جویی مخالفتی ندارم باشه
خب بده ببینم چیه
واووو چه معماهای باحالی داره
خب بیا از اولیش شروع کنیم
تهیونگ:باشه
« ده شب»
معما هارو حل کردیم حالا باید بریم و اون پری رو پیدا کنیم
با تهیونگ وسیله برداشتم لباسامونو پوشیدیم (میزارم) و از در مخفی اتاقم به بیرون از قصر رفتیم ...........
شرط پارت بعد:ده تا لایک و ده تا کامنت
خدمتکار :شاهزاده خانم لطفا بلند شید
ا/ت:بزار بخوابم
خدمتکار:شاهزاده خانم مادرتون اعصبانی میشه
ا/ت:ماریا تروخدا بزار بخوابم
ملکه:ا/ت دخترم چرا بلند نشدی؟
با صدای مامانم مثل جت از خواب بلند شدم
ا/ت:منننن؟ کی گفته من خوابم؟ من کاملا بیدارم نگا من بیدارم
ملکه:از دست تو بیا ناهار
ا/ت:مگه ساعت چنده!؟
ملکه:۱۲ ظهره
ا/ت:هورااا رکورد زدم
ملکه:ا/ت بلند شو
ا/ت:باشه باشه
بلند شدم لباسامو عوض کردم (میزارم ) موهامو درست کردم و رفتم پایین
سر میز نشستم که داداش رو مخم شروع کرد سر و کار گذاشتن من
تهیونگ:به بالاخره خرس گریزلی از خواب زمستونی بیدار شد
ا/ت:تهیونگ خجالت بکش ۲۸ سالتههههه
تهیونگ:تو خجالت بکش با بیست و شیش سال سن هنوز با عروسکات بازی میکنی
ا/ت:به تو ربطی نداره
تهیونگ:پس به تو هم ربطی نداره
ا/ت:چرا به من ربط داره چون خواهرتم
تهیونگ:پس به منم ربط داره چون برادرتم
ا/ت:نخیر تو.....
پادشاه:بسههههه
خجالت بکشید مثلا شما پرنسس و پرنس این کشورین
ا/ت تهیونگ:معذرت میخوایم پدر جان
پادشاه:خوبه حالا غذاتونو بخورید
ا/ت تهیونگ:چشم
بعد خوردن ناهار با تهیونگ رفتیم کتابخونه که تهیونگ یه کتاب اورد سمتم
تهیونگ؛:ا/ت میگن این کتاب جای یه پری رو بهت نشون میده فقط به هوش نیاز داره موافقی اینکارو انجام بدیم
ا/ت: از اونجایی که با ماجرا جویی مخالفتی ندارم باشه
خب بده ببینم چیه
واووو چه معماهای باحالی داره
خب بیا از اولیش شروع کنیم
تهیونگ:باشه
« ده شب»
معما هارو حل کردیم حالا باید بریم و اون پری رو پیدا کنیم
با تهیونگ وسیله برداشتم لباسامونو پوشیدیم (میزارم) و از در مخفی اتاقم به بیرون از قصر رفتیم ...........
شرط پارت بعد:ده تا لایک و ده تا کامنت
۵.۸k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.