سال دو هزار و بیست میلادی بود
سال دو هزار و بیست میلادی بود
مادربزرگتان میگفت
بهار عجیبی بود
میگفت از آن بهار به بعد
زندگی رنگ دیگری گرفت
کنار هم بودن ها دارایی با ارزشی بود
مادربزرگتان
از آن روزها که میگفت
بی اختیار من را در آغوش میکشید
بوسه بارانم میکرد
و میگفت
زندگی
یک بهار
به تمام دوست داشتن ها
بدهکار است
#انسی_نوشت
--------------------------------------------☆☆
👤
مادربزرگتان میگفت
بهار عجیبی بود
میگفت از آن بهار به بعد
زندگی رنگ دیگری گرفت
کنار هم بودن ها دارایی با ارزشی بود
مادربزرگتان
از آن روزها که میگفت
بی اختیار من را در آغوش میکشید
بوسه بارانم میکرد
و میگفت
زندگی
یک بهار
به تمام دوست داشتن ها
بدهکار است
#انسی_نوشت
--------------------------------------------☆☆
👤
۲.۲k
۱۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.