مثل یک دریا شدم اما تو باران نیستی
مثل یک دریا شدم ، اما تو باران نیستی
مثل خورشیدم برایت، ماه تابان نیستی
روز و شب با ساز تو رقصیدم اما بی وفا
در کنارم هستی اما شاد و رقصان نیستی
دوست دارم مثل رودی پر تلاطم باشی و
ساکتی و گوشه گیری، اهل طغیان نیستی
ساز کوکی بودم و ساز مخالف می زدی
بر دل آشفته ام گویی که سامان نیستی
همچو بیماری شدم شاید پرستارم شوی
من ندانستم که خود،دردی ودرمان نیستی
نیمه ی پر بودم و لبریز احساسات ناب
"پر" که نه،حتی برایم نصف لیوان نیستی
در نبودت چشم خود را حلقه بر در میکنم
شک ندارم در نبودم زار و نالان نیستی
فکر کردم بعد من عشقم عذابت می دهد
گوییا آسوده هستی ، فکر جبران نیستی
مثل خورشیدم برایت، ماه تابان نیستی
روز و شب با ساز تو رقصیدم اما بی وفا
در کنارم هستی اما شاد و رقصان نیستی
دوست دارم مثل رودی پر تلاطم باشی و
ساکتی و گوشه گیری، اهل طغیان نیستی
ساز کوکی بودم و ساز مخالف می زدی
بر دل آشفته ام گویی که سامان نیستی
همچو بیماری شدم شاید پرستارم شوی
من ندانستم که خود،دردی ودرمان نیستی
نیمه ی پر بودم و لبریز احساسات ناب
"پر" که نه،حتی برایم نصف لیوان نیستی
در نبودت چشم خود را حلقه بر در میکنم
شک ندارم در نبودم زار و نالان نیستی
فکر کردم بعد من عشقم عذابت می دهد
گوییا آسوده هستی ، فکر جبران نیستی
- ۸۵۰
- ۱۹ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط