من و ملاقات با BTS

من و ملاقات با BTS

part «۹»

من : نه پس دوستتون ندارم که پیشتون اومدم شوگا حرفی میزنی ها معلومه که من همه شما رو دوست دارم تا آخر عمرم آرمی میمونم
شوگا : لواشک مالیدی به لباست
من جیغ بلندی کشیدم و گفتم : شوگا شوگا لباس فرم من بود مثلا وای وای وای حالا چی بپوشم ؟
شوگا : صبر کن برسیم پیش اعضا اونجا یه لباس از کوک بهت میدم لباسای ما اندازه همه میشه 🤣🤣
لباس فروشی راه بندازیم خوبه چند سال باهام اختلاف سنی داری ؟
من : خخخخخخ واقعا راست میگی ولی شما همون بی تی اس باشید لباس فروش نمیخام باشید
شوگا: من با تو 13 سال اختلاف سنی دارم
من: شوگااااااااا
شوگا : خب چیه ؟ چت شد ؟
من : دلم نمیخاد باهات چندین سال اختلاف سنی داشته باشم
شوگا اومد بغلم نشست و گفت : تو از من بزرگ تر باشی یا من از تو برحال یه آرمی خوشگل کوچولو خودمی 🥺🥺
من : هیییی روزگار
شوگا : میگم میخای فعلا نریم پیش اعضا ؟
من : پس چیکار کنیم ؟
شوگا : باهم قدم بزنیم نمیدونم یه ساعت باهم دور بزنیم بچه ها هم استراحت کنن
من : موافقم بریم
خلاصه رفتیم همه جای اون باغ رو گشتیم خیلی باغ بزرگی بود همه چی داشت مثل هتل خیلی بزرگی بود
خسته شده بودم
من : شوگا
شوگا : جونم ؟
من : میشه بریم پاهام درد می‌کنه دیگه نا ندارم
شوگا : بزار الان درستش میکنم
من : میخای چیکار کنی ؟
شوگا داشت بهم نگاه میکرد و خنده ریزی رو صورتش داشت
من : بگو میخای چیکار کنی ؟
شوگا یهو از پشتم منو بغلم کرد و گفت : عه چقدر سبکی حال میده
من : شوگا منو بزار زمین ببین مردم ببینن چیز دیگه ایی فکر میکنن منو بزار پایین ببین گفتم بزار پایین منو
شوگا : بزار همه بفهمند که تو آرمی کوچولوی خوشگل منی
من : شوگا مسخره بازی در نیار منو بزار زمین بعدشم زیاد دوست ندارم بهم بگی کوچولو هستم
شوگا : امممممم پس یه آرمی خوشگل منی اوکی ؟
من : از این که قدم کوتاه هست بدم میاد
شوگا : نمیشه واقعا تو چی میخوری چقدر سبکی
من : شوگا منو بزار زمین
شوگا : مگه پاهات درد نمیکرد ؟
من : شوگا الان پاهام عالی شدند
منو گذاشت زمین گفت : دستمو بگیر شب شده الان شلوغ میشه
من : نمیخاد بریم
یهو جیمین زنگ زد و گفت : بچه ها کجایید ؟ بیاید دیگه
شوگا : به خودتون تکون بدید بیاین بیرون ما نمیایم
من قرمز شدم گفتم : شوگا میشه تلفن رو بدی بهم ؟
شوگا : بیا
بعد از این که صحبت کردم
شوگا : چی گفتی ؟
من : من میرم لباسمو عوض کنم
شوگا : پس بریم
من : پس بزار تو اینجا باشی
شوگا : بزار بیام نمیدونی که کجاست هتل
من : جیمین میاد دنبالم
شوگا : آهان باشه پس منتظرت هستم
رفتم لباسمو عوض کردم و با اعضا که خواستیم بریم پیش شوگا به شوگا زنگ زدم : شوگا کوجی ؟
شوگا رو بلاخره پیدا کردیم
برای شام جین و جیهوپ گیتار خودشون رو آورده بودند
تو یه جایی نشسته بودیم لب ساحل بود خیلی خوب بود
شوگا میخوند و کوک بامزه بازی در می آورد و جیهوپ و جیمین گیتار رو می‌زدند و نامجون هم رپ میخوند و من هم به اونا گوش میکردم و عهده غذا درست کردن برای من بود نمیدونستم باید چی درست کنم
بعد از خوندنشون من به نامجون اشاره کردم که بیاد پیش من
نامجون : جانم کارم داشتی ؟
من : امممم اره میشه باهام بیای بریم از رستورانی جایی یه چیزی بخریم ؟
نامجون : باش بریم پس به اعضا بگم بعد
با نامجون رفتیم کلی چیز میز گرفتیم از فست فود گرفته تا هر چی که فکرشو بکنین
شوگا : وای چقدر خوش گذشت امشب برم بخوابیم دیگه نظرتون چیه ؟
من : منم موافقم ولی با کی بخوابم ؟
شوگا : وای برای سوریون یادم رفت اتاق بگیرم نه این که همیشه تنها میایم بخاطر همین با من بخواب
جین : اره بهتره اینطوری
من : باش میرم پیش شوگا
شب من پایین تخت بودم شوگا بالا تخت خیلی شب دلگیری بود چون آخر هفته بود و فردا مامانم میومد ولی بازم بیخیال شدم و گفتم : شب بخیر شوگی
شوگا : شب تو هم بخیر ای کاش رو تخت می‌خوابیدی من رو پایین بودم البته بد خواب میشم
من : نه نمیخاد راحت باش شبت بخیر
شوگا : شب تو هم بخیر

✨ادامه دارد✨
دیدگاه ها (۰)

من و ملاقات با BTSpart «۸»رفتم اتاقشمن : اممممممم ببخشیشوگا ...

من و ملاقات با BTSpart «۷»سریع آماده شدم موقع رفتنکوک بلند د...

من و ملاقات با BTSpart «2»سرخ شده بودم گفتم : شما کی هستید؟ ...

من و ملاقات با BTSpart «۶»من یهو سر خوردم افتادم زمینجیمین :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط