یک جراح متخصص، خیلی عادی با زخم عمیقِ خون چکانی که استخوا
یک جراح متخصص، خیلی عادی با زخم عمیقِ خونچکانی که استخوان شکستهای از آن بیرون زده برخورد میکند. شاید یک آدم عادی از دیدن این صحنه غش کند یا بالا بیاورد. اما او غش نمیکند، چون عادت کرده، چون کارش این است.
یک مددکار اجتماعی حرفهای، خیلی راحت با مشکلی مثلا مانند کودک سرطانیای که از ناپدریاش کتک خورده، برخورد میکند. اگر بخواهد احساسات بهخرج بدهد، هر روز باید از "غم دیگران را خوردن" دقمرگ شود. اما نمیشود، چون عادت کرده، چون کارش این است.
شاید برای همین است که من هرگز دوست نداشتهام و ندارم، در هیچ کاری متخصص و حرفهای بشوم. بلکه دلم میخواهد یک آدم معمولی باقی بمانم، آدمی که از دیدن زخم کوچکی روی زانوی دختربچهای، دلش ضعف برود و اگر دید پیرمردی در صف یک عددی نانوایی ایستاده، تا صبح خوابش نبرد و به تنهایی او فکر کند.
راستش بیشتر ترجیح میدهم کمی دیوانه باشم، تا خیلی عاقل.
| #م_سرخوش |
یک مددکار اجتماعی حرفهای، خیلی راحت با مشکلی مثلا مانند کودک سرطانیای که از ناپدریاش کتک خورده، برخورد میکند. اگر بخواهد احساسات بهخرج بدهد، هر روز باید از "غم دیگران را خوردن" دقمرگ شود. اما نمیشود، چون عادت کرده، چون کارش این است.
شاید برای همین است که من هرگز دوست نداشتهام و ندارم، در هیچ کاری متخصص و حرفهای بشوم. بلکه دلم میخواهد یک آدم معمولی باقی بمانم، آدمی که از دیدن زخم کوچکی روی زانوی دختربچهای، دلش ضعف برود و اگر دید پیرمردی در صف یک عددی نانوایی ایستاده، تا صبح خوابش نبرد و به تنهایی او فکر کند.
راستش بیشتر ترجیح میدهم کمی دیوانه باشم، تا خیلی عاقل.
| #م_سرخوش |
۴۰۹
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.