صدای پاهای مادرم می آید
صدای پاهای #مادرم می آید
سایه ی دست هایش را
روی گلبرگ های شمعدانی می بینم
مادرم می آید...
و موهایم را آرام،آرام
از اسارت باد آزاد می کند
و بند به بند می بافد
آرام و با حوصله
هر تار مویم را که می بافد،
یکسال طول می کشد.
سالها می گذرند...
و مادرم هنوز در کار بافتن موهای من است
موهای من زیبا می شوند و دستان مادرم پیر.
ومن هر روز جلوی آیینه #دختر ی را می بینم،
که جوانی اش لابه لای گیسوان من گم شد
سایه ی دست هایش را
روی گلبرگ های شمعدانی می بینم
مادرم می آید...
و موهایم را آرام،آرام
از اسارت باد آزاد می کند
و بند به بند می بافد
آرام و با حوصله
هر تار مویم را که می بافد،
یکسال طول می کشد.
سالها می گذرند...
و مادرم هنوز در کار بافتن موهای من است
موهای من زیبا می شوند و دستان مادرم پیر.
ومن هر روز جلوی آیینه #دختر ی را می بینم،
که جوانی اش لابه لای گیسوان من گم شد
۲.۰k
۰۲ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.