آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند من چادر می

•°•°آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند... من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم °•°•آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند... من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم... •°•°آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ... من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم... °•°•آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم... #فتح_المبین
#مدافع_حجاب_زینب
#ما_را_مدافعان_معجر_زهرا_آفریده_اند
#ارثیه_مادرمان_زهرا
#شهادت_از_نوع_پهلوی_مادر_هم_آرزوست
#شهادت_از_جنس_دخترانه
#شهدا_امامزادگان_عشقند_ومزارشان_زیارتگاه_اهل_یقین
#دوست_تو_را_برساند_به_خدا_اگر_دوست_باشد
#یاعلی
دیدگاه ها (۴)

نفر اول از سمت راست آقا هادی هستن همسرمنفر دوم از سمت چپ هم ...

صدای پاهای #مادرم می آیدسایه ی دست هایش راروی گلبرگ های شمعد...

خدایا شکرت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط