حکایت شیخرجبعلیخیاط

حکایت #شیخ‌رجبعلی‌خیاط

📍جوانی پارچه ای را نزد پیرمرد خیاط برد واز او خواست با آن پارچه کت و شلوار برایش بدوزد خیاط قبول کرد  ،  اجرت کار ۱۵ تومان مشخص شد و جوان چند روز بعد برای تحویل لباسش آمد و مبلغ ۱۵ تومان پرداخت کرد پیر مرد خیاط با لبخند ۵ تومان پس داد وقتی جوان علت را جویا شد گفت: ما طی نمودیم اجرت ۱۵ تومان  باشد و من راضی هستم چرا ۵ تومان پس دادید ؟

⌛️💰پیرمرد خیاط گفت گمان میکردم این کت و شلوار یک روز و نیم کار میبرد ولی یک روزه تمام شد دستمزد من در یک روز ده تومان کافی است .

💌🖇️ این گونه میشود پیرمرد خیاطی میشود شیخ رجبعلی خیاط و حضرت #امام‌عصرعجل‌الله برای دیدنش به مغازه اش میرود و با او نشست و برخواست می‌کند. ⁦→⁠_⁠→⁩

📚 کیمیای محبت
دیدگاه ها (۰)

شرایط تغییر می کنه گل قشنگمبهار نزدیکهامیدوار بمونپا بگیربزر...

یه جرعه حس زیبا ببینین😍زندگیتون پراز خوشی هایتمام نشدنی...🍃

- موفقیت دوتا قانون مهم داره: 🏋🏻‍♀🌿🎣➰قانون اول:•هیچ وقت تسلی...

🎥 وقاحت مسئول یک داروخانهمسئول داروخانه‌ای در خیابان ولایت آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط