شباب عمر عجب با شتاب میگذرد

#شباب عمر عجب با شتاب می‌گذرد
بدین شتاب #خدایا شباب می‌گذرد

شباب و شاهد و گل مغتنم بود #ساقی
شتاب کن که جهان با شتاب می‌گذرد

خوش آن دقایق مستی که زیر سایهٔ بید
به نالهٔ #دف و چنگ و #رباب می‌گذرد

به چشم خود #گذر_عمر خویش می‌بینم
نشسته‌ام لب جویی و آب می‌گذرد

به روی ماه نیاری #حدیث زلف سیاه
که ابر از جلو #آفتاب می‌گذرد

غبار آینهٔ دل #حجاب دیدهٔ ماست
وگرنه شاهد ما بی‌نقاب می‌گذرد

چه الفتی‌ست میان من و سر #زلف ش
که عمر من همه در پیچ و تاب می‌گذرد

خراب گردش آن چشم جاودان‌ مستم
که دور #جام_جهان خراب می‌گذرد

به یاد #نرگس مست تو تا شدم مخمور
#خیال خواب به چشمم به #خواب می‌گذرد

به آب و تاب #جوانی چگونه غره شدی
که خود جوانی و این آب و تاب می‌گذرد

به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما
چو #گندم ی است که از آسیاب می‌گذرد

کمان #چرخ_فلک شهریار در کف کیست
که #روزگار چو تیر شهاب می‌گذرد

#شهریار
#غزل

؛__________❤__________

#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی
#سرای_فارسی
#آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک
#حکایت #شعر_آیینی
دیدگاه ها (۰)

هم دانهٔ #امید به خرمن ماندهم باغ و سرای بی تو و من ماندسیم ...

در آن #نفس که بمیرم در #آرزو ی تو باشمبدان #امید دهم #جان که...

در مجلس کسری سه تن از حکما جمع آمدند: فیلسوف روم و حکیم هند ...

#حکیم ی را پرسیدند که آدمیزاد کی به خوردن شتابد؟ گفت: #توانگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط