از آغاز
از آغاز؛
از همانجایی که هنوز اسمِ حالَت را بلد نبودی،
اما سنگینیاش را، مثل باری خاموش، با خودت میکشیدی.
جایی که غم هنوز صورت نداشت
و فقط فشاری گُنگ
روی سینه مینشست؛
و هیچکس به تو نگفته بود
طبیعیست
اگر ندانی دقیقاً چهات شده.
از همانجایی که هنوز اسمِ حالَت را بلد نبودی،
اما سنگینیاش را، مثل باری خاموش، با خودت میکشیدی.
جایی که غم هنوز صورت نداشت
و فقط فشاری گُنگ
روی سینه مینشست؛
و هیچکس به تو نگفته بود
طبیعیست
اگر ندانی دقیقاً چهات شده.
- ۳۵۸
- ۰۶ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط