true love part32

ساعت ۸ شب داخل پاساژ
تهیونگ
حس میکنم پاهام دیگه وجود خارجی ندارن.فک کنم از ساعت ۵ بدون هیچ استراحتی با این همه پلاستیک دنبال خانم افتادم.و برای خودمم هیشی نخریدم🥲(خو یونا پدصگ بذا یکم پسرم استراحت کنه خا)
تو همین فکرا بودم که با اون لبخند و ذوق سنجابیش که دوستش یه لقمش کنم اومد سمتم
+ هی اونجا یه مغازه هست پر از عزوسک میای؟!
_ عی بابا سنجاب کوچولو از ۵ تاحالا کل پاساژو جارو کردی بس نیس؟ خو بذار منم یکم خرید کنم🥺💔
+ ایگوووو🥺خو باشه بلیممم
.
.
.
_ خب چی سفارش میدی؟
+ خوک شکم پر
_😐
+ چیه؟
_ هیچی:/. منم جاجانگمیون موخولم
+ 🥲
_ چیه؟
+ بخاطر توعه گوزو هیچی درست حسابی نخریدم
_ فقط سند مغازه ها مونده . میخوام اونم بخری؟
+ کوفت🙂💔
_ خو اخه ی سوال هروقت میای خرید اینجوری خرید میکنی؟
+ باو مشکل از من نیست ک😐🤝با بابامو سوهو هم ک میومدم همینقدر خرید میکررم و اونا بعد چندساعت غر میزدن🙄
_ طفلکیا🥺
+ 😒
_ بندگان خدا پا براشون نموند خااا.هعی فک کنم از این ب بعد بجای خودت باید هوای بابا و داداشتو داشته باشم
+ 🥲منم میرم هوای میچا رو میگیرم( هوا مگه گرفتنیه؟🙄)
_ گیری کردیم


.
دیدگاه ها (۲۶)

تکپارتی شوگا🥰

ادامه..

هعی اینم مستر جذابیتبعدی کی؟

ورژن بعدی از کی....؟ ننه خیلی دوصش دارم ادیتش روووو

#Gentlemans_husband#season_Third#part_257+میبینم خوب بلدی هم...

ارباب مرگبار من پارت ۸از زبان اتسریع فهمیدم گند زدم و نباید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط